«خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند»

عمیقاً به این گفته معتقد است و آن را شعار اصلی نگرشی قرار داده که در آموزش‌های خود ترویج می‌دهد.
می‌گوید مشکل اصلی جوامع این است که:
انسان‌ها خودشان را دوست ندارند و با خودشان آشتی نیستند! به همین دلیل اگر هم‌اکنون یک بسته به آن‌ها بدهند و بگویند خوشبختیِ شما داخل این بسته است، می‌گویند حتماً اشتباهی شده و بسته مال شخص دیگری است!


نامش معظمی است؛ محمود معظمی.
متولد سال ۱۳۳۱ است.
چندین و چند مدرک دانشگاهی دارد و دوره‌های متعددی را در زمینه‌های مختلف گذرانده است.
حتی همین الان نیز به‌طور متوسط ماهیانه هزار دلار خرج آموختن خود می‌کند. با این‌حال افتخار او به مدارکش، درجات علمی‌اش، تعدّد آن‌ها و اعتبار دانشگاه‌ها و موسساتی که از آن‌ها مدرک گرفته، نیست! می‌گوید:
فرض کنید من یک آدم بی‌سوادم! از من بپرسید: «آیا خوشبخت هستی؟ آیا از زندگی‌ات راضی هستی؟» اگر با اطمینان پاسخ مثبت بدهم، آن‌وقت، می‌توانید به حرف‌هایم اعتماد کنید و آن‌ها را به کار ببندید.

محمود معظمی سال‌هاست که خودش را کاملا خوشبخت می‌داند. خوشبختی از نگاه او، نداشتن مشکل و دغدغه نیست. او همین الان هم با مسائلی در زندگی‌اش روبه‌روست که شاید یک انسان معمولی را از پا درآورد. اما می‌گوید مشکل را فقط آنهایی ندارند که الان در گورستان‌ها آرمیده‌اند! انسان تا وقتی زنده است، مشکل (یا بهتر است بگوییم مسئله یا مسائلی) دارد که باید آنها را حل کند.
و زندگی یعنی: همین لذت بردن از حل مسائل!


همواره لبخند می‌زند. بسیار آرام و شاد است و با گشاده‌رویی با دیگران برخورد می‌کند.
البته همیشه این‌گونه نبوده است!
زمانی او هم خیلی عصبانی می‌شد، قصد داشت حرف خودش را ثابت کند، خجول و کم‌اعتمادبه‌نفس بود و با این‌که در امتحانات کتبی مدرسه نمرات خیلی خوبی می‌آورد، هنگام امتحانات شفاهی در کلاس دست و پای خود را گم می‌کرد. یک بار در دبیرستان وقتی نتوانسته بود پای تخته اضطراب و خجولی‌اش را کنترل کند، با معلمش آن‌قدر تند صحبت کرده بود که از کلاس اخراج شد!

آن انسان خجول سال‌هاست که آدم دیگری شده است. چون خودش این طور خواسته و در این راه، پشتکاری فراوان داشته است.

محمود معظمی حالا در سمینارهایش در برابر صدها و گاه چند هزار نفر می‌ایستد و با اطمینان به آن‌ها می‌گوید :

«می‌توانید زندگی‌تان را بهتر کنید! می‌توانید آن زندگی را که دوست دارید بسازید! و می‌توانید خودتان را بیشتر دوست داشته باشید!»

او عمیقا انسان‌ها ــ همۀ انسان‌ها ــ را دوست دارد، و دوست دارد همه را خوشبخت ببیند. برای همین با وجود فعالیت‌های فراوان دیگر، بیشتر وقتش را صرف کمک به افراد علاقه‌مند می‌کند. تمرکز بر امر آموزش را از سال ۱۳۷۰ آغاز کرده، و درباره آموزش‌هایش در یک جمله ‌چنین می‌گوید:

«این آموزش‌ها دربردارندۀ نگرشی است که می‌تواند کمک کند آدم‌ها در هر موقعیتی که هستند، خوشبخت و بهترین باشند.»