آرتروز فکری!
همانطور که مفصل در آرتروز مفاصل، از انجام کاری که برایش ساخته شده، دردمند و ناراحت میشود، آرتروز فکری، بیماریای است که مغز را از انجام کار ناراحت میکند.
الان بهترین و تمیزترین ماشینِ مدلِ مثلا ۵۰ سال پیش را اگر داشته باشید (کاملا نو)، کسی از شما نمیخرد. ممکن است برای موزه بخرند (یکی دو تا) اما برای استفاده کسی از شما خریداری نخواهد کرد. درست است که این ماشین در زمان خودش خیلی پیشرفته بوده است، ولی الان آهنپاره است. نه امنیت دارد، نه راندمانِ سوخت دارد، نه راحتیِ ماشینهای امروزی را دارد.
حتماً شما هم شنیدهاید که میگویند: یادش به خیر، ماشین هم ماشینهای قدیم.
این چه حرفی است؟
چرا میگوییم یادش به خیر؟ چون میخواهیم مثل گذشته زندگی کنیم.
۲۰ سال دیگر هم حسرت امروز را میخوریم.
علامت مغزی که آرتروز ندارد این است که از مطالعه، یادگیری، آموزش به افراد جدید، نوآوری و خلاقیت و از تفاوتها لذت میبرد.
هر وقت متوجه شُدید که مدام مقایسه میکنید و دائماً ایراد میگیرید شک کنید که آرتروز گرفته باشید.
اگر موقع کتاب خواندن خسته میشوید و اصولا کتاب نمیخوانید و با آدمهای جدید معاشرت نمیکنید، از خود بپرسید: «چرا».
شما به این میگویید افسردگی و من میگویم «آرتروز فکری».
این چیزی است که اگر شما همین الآن تصمیم بگیرید، از بین خواهد رفت.
همین الآن تصمیم بگیرید که آرتروز را از سرت برداری و تا وقتی زنده هستی، بیاموزی و بیاموزانی و راهحل نو پیدا کنید.
بشر از غارهای تاریک و سرد و وحشتناک، از مار و چرنده و خزنده نجات پیدا کرده و الآن در آپارتمان و در خانه و شهر، زیر دریا، کره ماه میتواند برود و زندگی کند.
این تغییرات بهخاطر نوآوریهایی است که صاحبانشان در زمان خودشان توسط کسانی که در آن زمان دچار آرتروز فکری بودهاند، مورد تمسخر قرار میگرفتهاند.
هر آدمی که بخواهد خلاف جامعهاش ایدهای بدهد، مسخره میشود و کاملا طبیعی است؛ چون اکثراً افراد جامعه مغزشان خشک شده و آرتروز فکری گرفتهاند. آدمهای بدی نیستند، فقط از تغییر میترسند.
هر نسلی، تنها یک بار فرصت دارد که متحول شود. و آن زمان است که جوانان ما به سن بلوغ میرسند.
سن بلوغ سنی است که میخواهند در پوشش و لباس و حرف زدنشان نوآوری کنند و اشتباه ما والدین و مسئولین این است که میخواهیم جلوی این تغییرات را بگیریم. در حالی که کار عبث و بیهودهای است. تازه اگر هم موفق شویم، میشویم همانی که هستیم. خب اینکه برای آینده ما کارآیی ندارد. مثلا میگویند حفظ و صیانت فرهنگ پیشینیان ما. روح پیشینیان ما خشمگین خواهد شد اگر بدانند میخواهیم روش آنها را در قرن بیستویکم پیاده کنیم. اگر خودِ او هم روش پدرانش را پیاده میکرد که ما الان اینجا نبودیم.
دنبالِ اصل مطلب برویم و اصل مطلب این است:
«زندگیِ بهتر، آرامش بیشتر، روابط صحیحتر و سنجیدهتر».
روزگاری میتوانستیم با نشستن دم در خانه همسایه و تخمه شکستن ارتباط برقرار کنیم، اما امروز شاید با رفتن به کافیشاپ بتوانیم این ارتباط را داشته باشیم، قهوه بخوریم… یا در رستوران و پارک.
اصل، شاد زیستن است.
روش هر روز میتواند جدیدتر باشد.
جوانان امروز آرایش مو و لباسشان متفاوت است، باید هم چنین باشد. حالا چه کسی گفته که لباس پوشیدن خودمان درست است؟
من عادت کردهام و فکر میکنم که عادت من، کارِ درست است!
ممکن است لباس پوشیدن فرزندم از من بهتر باشد و من باید بروم از او یاد بگیرم؛ و یا حتی حرف زدن او.
بیاییم به خودمان قول دهیم در هر جایی که هستیم، اول متوجه شویم که به بیماری آرتروز فکری مبتلا شدهایم یا نه؟! چگونه؟
مثلا اگر از تغییر مترسیم، مقاومت میکنیم و حتی بیزاریم، خلاقیت و نوآوری برایمان کار سادهای نیست، دائماً به دنبال راهحلهای قدیمی میرویم، باید بفهمیم دچار این بیماری شدیم.
بهقول مولانا:
ای برادر، تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهی تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمهی گلخنی
دانلود سمینار «ده نمک یا از مرگ بدتر چیست؟»
«آرتروز فکری» چیست؟
وقتی از آموختن و مطالعه لذت نمیبریم. راهحلهای جدید را نمیپذیریم و میخواهیم راههای قدیمی را ادامه دهیم؛ وقتی خلاقیت و نوآوری جایی در زندگی ما ندارد. وقتی با چیزهای نو و آدمهای نو آشنا نمیشویم و… این موارد و موارد مشابه همه میتواند از عوارض آرتروز فکری باشد.
یعنی از فکرکردن بیزارم و کارهای روتین انجام میدهم. همیشه یک سری کارها را مکررا و از روی عادت انجام میدهم. این میتواند علائم آرتروز فکری باشد که من باید مغزم را مداوا کنم.
خوشبختانه اگر بخواهیم، بلافاصله میتوانیم آرتروز فکری را درمان کنیم؛ مثل آرتروز مفاصل نیست که علاج و دارویی نداشته باشد.
برای آرتروز فکری این تمرینها را به شما پیشنهاد میکنم:
قبول کنید تا زمانی که زنده هستید و زندگی میکنید، باید مطالب جدید بیاموزید.
مثل اینکه انبردستی از نوجوانی داشتهاید و با آن خیلی کارها کردهاید.
اما حالا انبردستهای بهتری آمده و بهتر است. نمیتوانیم بگوییم من هنوز از همان استفاده میکنیم. اگر برایت عزیز است، میتوانی آن را یادگاری نگه داری، اما نباید همچنان از همان مدل قدیمی استفاده کنی.
باید از چیزهای نو هم استفاده کنی.
اگر اتومبیلی داری که قدیمی است و ناراحتت میکند و به تعمیر نیاز دارد، میخواهی آن را نگه داری، نگهدار ولی یک ماشین جدید هم بخر. نگو ماشینهای جدید، خوب نیست. اینها حرفهایی است که برای مقاومت در برابر تغییر میزنیم.
همهی کسانی که از تغییر بترسند و دچار آرتروز فکری شوند، ازبین خواهند رفت. دنیا کارِ خودش را میکند. پس ضمنِ اینکه آدم علایقی دارد که باید به آنها توجه کند، باید تغییرات را بپذیرد. یکی از آن تغییرات، فرزندانمان هستند. اگر نمیتوانم با فرزندم عجین شوم، دلیلش الزاماً این نیست که او راه غلط میرود، شاید هم من راه غلط میروم. شاید من نمیخواهم پدیدههای جدیدِ زندگی را بپذیرم.
پس با جوانها بیامیزیم، از آنها یاد بگیریم، خیلی چیزها میتوانند به ما یاد دهند و ما هم به آنها میتوانیم بیاموزانیم. آموختن یک امرِ دو طرفه است. من بالا و او پایین معنا ندارد.
یک رئیس اداره خیلی چیزها میتواند از کارگرانش بیاموزد به شرطی که راه را باز بگذارد و سیستم را ژاپنی نگه دارد.
تبادل اطلاعات باید دوطرفه باشد. بالا بودن مقام یا سن، دلیلِ درست بودنِ مطلب نیست.
خیلی از افرادی که مسئولاند، اشتباه میکنند و اشتباهاتشان تکرار میشود. مهم بودن شغل یا بالا بودن سن، دلیل بر درست بودن کاری که انجام میدهیم نیست.
یاد بگیریم. بعد، تمرین کنیم
به طور مثال، تمرینهای ساده انجام دهیم. یکی دکوراسیون خانهتان را عوض کنید. طرز پوششتان، رنگهایی را که میپوشید، عوض کنید. برایتان عجیب و غریب به نظر میرسد یا خندهدار.
ولی یادتان باشد راه مبارزه با آرتروز فکری همین است.
تمرینات عملی انجام دهید.
اگر افسردهاید و زیاد دعوا و مرافعه دارید، مسیر زندگیتان را عوض کنید.
کاری کنید که کمی با کار دیروز متفاوتتر باشد. این به من و شما کمک میکند که نه تنها خودمان خوشبختتر و سعادتمندتر شویم و جامعهمان هم به این نتیجه برسد این روش برای زندگی مناسبتر است و انعطاف و نرمش پیدا کند، بلکه فرزندان ما هم از ما خواهند آموخت.
اگر فرزندان و آینده و کشور و فرهنگمان را دوست داریم، راهش این است:
خودمان را از شرّ آرتروز فکری نجات دهیم.
دوستدارتان
محمود معظمی
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام
من در زمینه زندگی عادی با خانواده و فرزندانم مشکلی ندارم اما در شغل خودم مشکل دارم و دایم به سبک های قبلی وابسته شدم نمی تونم ویترین مغازه ام رو عوض کنم همش میترسم از تغییر
لطفا راهنمایی کنید ممنون
سپاس یوسف عزیز، پیشنهاد میکنیم سمینار ده نمک را از اینجا دانلود و گوش کنید.
با سلام
پسر یازده ساله ای دارم که هیچ نوع آموزشی رو.دوست ندارد( اعم از درسی وغیر درسی) حتی در کلاسهای ورزشی بخش آموزش آن را دوست ندارد آیا این هم همان آرتروز فکری است؟ ممنون میشم پاسخ بدین
سلام استاد
خوبین
مدتهاست که ارامش درونی ام رو ندارم در روستایی زندگی می کنم که جدیدترین کار نو را مورد تمسخر قرار می دهند با این که ۳۴ سال از عمرم می گذرد ولی به دوچرخه سواری علاقه دارم می ترسم که با لباس و کلاه دوچرخه سواری به بیرون برم می گویم مسخره ام می کنند و امثالی از این قبیل
با تشکر
من به کمک شما نیاز دارم