گاهی پرسشهایی مطرح میشود که پاسخهای آن خیلی مشخص و از دیدگاه من تکراریست!
به همین جهت من تصمیم گرفتم بعضی از این فاکتورها را ضبط کنم تا هر وقت پرسشی داشتید شما را به آن رجوع کنید.
رنجش از خودمان و دیگران سبب میشود ما خودمان را دوست نداشته باشیم و وقتی ما خودمان را دوست نداریم درگیرخیلی از مسائل میشویم و مکانیزم ناخودآگاه ما به سمتی میرود که ما را منهدم کند، چون ما خودمان را دوست نداریم. ما هرکسی را که دوست نداشته باشیم، دوست داریم او را از بین ببریم و دست کم به او کمک نمیکنیم. برایتان پیش آمده است که مثلاً چرا من هدفم را پیگیری نمیکنم؟ چرا ورزشم را نمیکنم، چرا مواظب خوراکم نیستم، با این که اینها را در برنامههایم نوشتهام، ولی چرا آنها را انجام نمیدهم. یک دلیل آن رنجش و نتیجه این که به خاطر آن رنجش من از خودم بدم میآید. یک کاری کردم احساس گناه میکنم، اشتباهی کردم، توقعی از خودم داشتم، برآورده نشده است.
به همین جهت من میخواهم یکی از تمرینات طلایی مکتب کمال را امروز برای شما شرح بدهم و به شما پیشنهاد کنم این تمرینات را جزو برنامه روزانه زندگی خودتان قراردهید. اگر این تمرینها را انجام دهید خودتان درک خواهید کرد که چقدر سریع به خواستههایتان میرسید، زیرا ترمزهای درونتان آزاد میشود.
برای دوستداشتن خود تمرینی به نام تمرین «تسبیح» داریم.
این ابزار بسیار ساده و قدیمی میتواند به من و شما کمک کند که خودمان را برنامهریزی کنیم.
اگر ما خودمان را برنامهریزی نکنیم، دیگران برای ما برنامهریزی میکنند؛ صبح تا شب اخبار، اتفاقات، مردم، صحبتها، نالهها و غم و غصهها دایم ذهن ما را میشویند و اشغال میکنند.
اجازه ندهید هرچیزی وارد ذهنتان شود. برای این کار به شما پیشنهاد میکنم روزی سه بار هر بامداد، هر نیمروز و هرشامگاه بگویید:
«من خودم را دوست دارم» با صدایی که به گوشتان برسد، احتیاجی نیست داد بزنید و یا در دلتان بگویید!
و این را قاطع و محکم تکرار کنید و تسبیح بیاندازید.
ممکن است به ذهنتان برسد که من خسته شدم ولی نه ادامه بدهید…
ممکن است بگویید: من خودم را دوست ندارم! من آدم خوبی نیستم! نمیخواهد پاسخ دهید، فقط ادامه بدهید: من خودم را دوست دارم.
وقتی به آخر تسبیح رسیدید آن را کنار بگذارید. کف دستهایتان را روبروی صورتتان بگیرید و بعد ببوسید و روی گونههای خود بگذارید و بگویید:
«من خودم را دوست دارم».
کار سختی است، ولی خواهش میکنم آن را انجام دهید.
وقتی این کار را انجام دادید دو باره تسبیح را بر میدارید و شروع میکنید این بار گفتن و تلقین: «من دوست داشتنی هستم»
همین طور که این جمله را میگویید ممکن است این پیام در ناخودآگاهتان بیایید که: نه تو کجا دوست داشتنی هستی؟! فلانی به تو بیاعتنا کرد، فلانی تو را تحویل نگرفت! بهت پول قرض ندادند، مسخرهات کردند و…
هرچه از این پیامها به ذهنتان آمد اعتنا نکنید و فقط بگویید: «من دوست داشتنی هستم».
به طور حتم عده کمی از ما از بدو کودکی احساس خواستنی بودن، دوست داشتنی بودن و دوست داشتن خود را تجربه کردهایم. برعکس احساسی را که خیلی از ماتجربه کردهایم: توخنگی، نمیفهمی، کوتوله، خپل، کچل، دست و پا جلفتی و… از این القاب خیلی به ما گفتهاند و اگر نگفتند نشانمان دادند!
«من خودم را دوست دارم، دوست داشتنی هستم» به مجرد اینکه ناخودآگاه شما با تمرین این را باور کرد، خواهید دید که از زمین و زمان برای شما مهر و توجه و احترام میآید.
شما وجودتان گوهر ارزشمندی است و اول تو باید خودت، خودت را درک کنی و بپذیری و برای اینکه بتوانی خودت را بپذیری و دوست بداری و به نشانه دوست داشتن احترام بگذاری و تمرینات را انجام دهی.
همین الان به شما عرض میکنم که:
بیننده و شنونده محترم و خواننده این متن، شما انسان محترم، مهم و بسیار بسیار بسیار مفید و ارزشمند هستید.
دوستدارتان
محمود معظمی
پکیچ صوتی-تصویری سمینار بزرگ «حلقه گمشده موفقیت»