چگونه «آینده» را پیش‌بینی کنیم؟!

تمامی حقوق محفوظ است

چرا می‌گوییم هدف‌های نانوشته، آرزویی بیش نیستند؟
چون به دنیای مادی وارد نشده‌اند!
حتی وقتی استرس و ناراحتی دارید، آن‌ها را بنویسید تا از توی سرتان آن را وارد دنیای مادی کنید و راحت شوید. وقتی نوشتید، می‌توانید آن را ببینید و راجع به آن تصمیم بگیرید. اقدام کنید.
«نوشتن» یک نوع اقدام است.
اقدام کنید ولو کوچک!

هزار گام، گذرش با گامِ اول شروع می‌شود.
اقدام همچون «آب ژاول» است که «لکۀ ترس» را از بین می‌برد.

یکی از بزرگ‌ترین موانعِ «موفقیتِ» شما «ترس» است.
می‌ترسید موفق نشوید، می‌ترسید شکست بخورید، می‌ترسید شما را مسخره کنند، می‌ترسید پشت سرتان حرف دربیاورند و….
همه‌ این موارد و موارد مشابه آن‌ها ترس است.
این ترس، مثل لکه‌ای روی لباسِ سپیدِ موفقیت است.

در طبیعت، شما این لکه را با آب ژاول از بین می‌برید.
اقدام، آب ژاولِ لکه‌ی ترس است.
از هر چه می‌ترسید،با آن روبه‌رو شوید.
تا گام اول را برمی‌دارید می‌بینید ترس‌ها کم‌رنگ می‌شود و کم‌کم وجود نخواهند داشت.
اقدام کنید.

گاهی برخی از مخاطبین می‌پرسند که:
اگر اقدام کردیم و نتیجه‌ی غیرقابل جبرانی داد، چه کنیم؟

همیشه شما دو راه دارید:

بترسید و اقدام کنید. اگر می‌دانید نتیجه‌ی غیرقابل جبرانی دارد، که نباید انجامش دهید!
هر وقت در دوراهی ماندید که کاری را انجام دهید یا نه، هر چه هم فکر می‌کنید، نمی‌توانید تصمیم بگیرید چون برایتان روشن نیست! من به شما می‌گویم «اقدام کنید.» بترسید و اقدام کنید. چرا؟
یک  ممکن است موفق شوید که در این صورت برنده‌اید.

دو  حتی اگر هم موفق نشوید و شکست بخورید، متوجه خواهید شد راهی که رفته‌اید، راهِ درست نبوده. فرق شما با کسی که اقدام نکرده، در این حالت آن خواهد بود که یک قدم جلو‌تر از او هستید و می‌دانید دیگر از این راه نباید رفت. او می‌ترسد و هنوز تردید دارد. وقتی تردید دارید، فرصت‌ها را می‌کُشید. اگر می‌دانید راهت درست است، برو. جایی هم که نمی‌دانی، اقدام کن. من به شما قول می‌دهم در ۸۵٪ از موارد، اگر اقدام کنید، از خودتان خوشحال خواهید بود. در ۱۵٪ از موارد هم اگر موفق نشوید، یاد گرفته‌اید.

ما فکر می‌کنیم همواره باید موفق شویم. نه چنین نیست.
دلیلی ندارد که در تمام موارد موفق باشیم.
اقدام، ترسِ شما را از بین می‌برد و بعد از مدتی جسور می‌شوید؛ و آن جسارت، راه را بر شما آسان‌تر می‌کند.


[irp]


در ونکوور فراوان باران می‌بارد. گاهی پیش می‌آید که سه ماهِ متوالی باران ببارد.
این همه آب به زمین می‌آید.
اگر این آب در بنگلادش یا سرزمینی بیاید که آمادگی‌اش را ندارد، چه می‌شود؟
باران خوب است یا بد؟
باران، باران است. این شما هستید که با دانش‌تان، باران را به نعمت تبدیل می‌کنید یا به نکبت.
این‌که باران نعمت است یا نکبت، به آن برمی‌گردد که ما چطور با آن برخورد می‌کنیم.

درختِ تو گر بارِ دانش بگیرد
به زیر آوری چرخِ نیلوفری را

هر چه دانش و آگاهی‌ات بیشتر می‌شود، مسئولیت‌ات بیشتر و «شانس» جایگاه کمتری در زندگی‌ات خواهد داشت.
«شانس» چه زمان کاربرد خواهد داشت؟
وقتی که اختیار نداریم. هر چه آگاهی‌تان بیشتر باشد، حیطه‌ی اقتدار و کنترل شما بر موضوع بیشتر و نقشِ شانس کمتر خواهد شد.

نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در امید و خطر است
با چرخ مکن حواله کاندر رهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است!

چرا اینقدر ما صفحات فال‌ و طالع‌بینی را می‌خوانیم؟ چون می‌خواهیم از آینده‌مان باخبر شویم.

بهترین راهِ باخبرشدن از آینده چیست؟
این‌که آن را بسازیم!
چی فکر می‌کنی؟‌‌ همان آینده‌ات خواهد شد. دستِ توست!


دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»


بترس و اقدام کن!

می‌گویید آقای معظمی ما می‌خواهیم بترسیم و اقدام کنیم و شما چه حرف‌های قشنگی زدید. اما می‌رویم خانه و باز هم انجام نمی‌دهیم. چرا؟

یادتان باشد «موفقیت» دو بخش دارد:

آگاهی که‌‌ همان دانش است. شما می‌دانید که اگر بنویسید، تأثیرش بیشتر است. قطعاً گام اول در موفقیت، «نوشتن» است.

مهارت و تمرین و شدن است.

اولی «دانستن»؛ و دومی «شدن» است. شما می‌دانید، اما تا موقعی که ننویسید، مهارت نوشتن پیدا نمی‌کنید.
شما می‌دانید که سوزش معده‌تان مربوط به اسید معده‌تان است. اگر ۱۰۰ کتاب هم در این مورد بخوانید، مشکلتان حل نمی‌شود.

آگاهی لازم است ولی باید توأم با عمل باشد. نمی‌توانی سرِ خود هم دارو بخوری چون ممکن است علیه‌ات عمل کند. با دانش بیا و آگاهانه اقدام کن. آن‌قدر اقدام کن که راننده‌ی ماشینِ موفقیت شوی.

پرسیدید چطور وارد ناخودآگاه‌مان شود؟
با تمرین و تکرار.

پس اقدامِ مکرر و پیوسته است که منجر به رفتن در ناخودآگاه می‌شود.

دوستدارتان
محمود معظمی


دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»