چه کار کنیم که «آبرویمان» نرود؟!
«این کار رو نکنیها! آبرومون میره.»
«با این کارِت آبروم رفت!»
«مهمان آمد آبروداری کردیم.»
و …
چنین جملههایی را زیاد میشنویم؛ جملههایی شامل واژه «آبرو».
آبرو واژهای است که در میان ما ایرانیان بسیار استفاده می شود.
بیاییم از خودمان بپرسیم:
چرا «آبرو» اینقدر برای ما مهم است؟
آیا واقعا مهم است، یا اینکه ما بر اساس باورهای نادرست آن را بیش از حد مهم و حیاتی میدانیم؟!
من از شما دعوت میکنم در خانوادهتان، در جمع فامیل و دوستان، این نوع مسائل و پرسشها را مطرح کنید تا همه دربارهاش اظهار نظر کنند. به گفتهها و دیدگاههای دیگران گوش کنید. در فکر درستی یا نادرستی دیدگاهها نباشید؛ فقط آنها را بشنوید و از تنوع دیدگاهها درباره یک موضوع آگاه شوید. بگذارید ذهنتان درباره یک موضوع باز شود. چنین کاری، بسیار مفید است و از وقتگذرانی بیهوده جلوگیری میکند.
اما این «آبرو» چیست که ما تا این حد برایش اهمیت قائلیم؟!
در پاسخ باید گفت: چیزی که ما آن را «آبرو» مینامیم، در بیشتر مواقع به معنای «تایید دیگران» است. یعنی اگر میگوییم: «آبرویم نرود»، منظورمان این است که اعتبارمان نزد دیگران خراب نشود. به عبارت دیگر، «آبروداری» در جامعه ما به این معنا جا افتاده که دیگران ما را نفی نکنند؛ ما را بپذیرند و تاییدمان کنند.
در مشرقزمین و بهویژه در کشور خودمان، مردم به «آبرو» و «آبروداری» بسیار اهمیت میدهند. یک دلیل این قضیه آن است که به دلیل شیوه تربیتمان از کودکی تا مدرسه و…، به نظر دیگران دربارهی خودمان خیلی اهمیت میدهیم.
البته نظر دیگران در جای خود و به اندازه، اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد. اما اشکال این نوع رویکرد افراطی و این شیوه «آبروداری» که همه چیز را وابسته به نظر دیگران میداند، در این است که:
من کاری ندارم که این کار به نفعم است یا نه، کاری ندارم که خوشحال هستم یا نه؛ فقط میخواهم دیگران من را تایید کنند، تنها به این فکر هستم که «آبرویم نرود».
دانلود سمینار «شخصیت آهنین»
موضوع دیگری که وجود دارد این است که این نوع آبروداری، تنها در سطح افراد نیست؛ بلکه همینطور که پیش برویم، آن را در سطح خانواده، شرکتها و سازمانها و حتی دولتها هم میبینیم. در بعضی از شهرها، مسیرهای تردد مهمانان خارجی فوقالعاده شیک، تمیز و خوش آب و رنگ است. اما درست پشت همان خیابان خرابه است و ساختمانهای فرسوده و خیابانها و کوچههای کثیف و پر دستانداز. ظاهر زیباست اما پشت آن ظاهر زیبا، هیچ چیزی نیست؛ پوک و توخالی است. مثل آقا یا خانمی که بسیار به ظاهرش رسیده، لباسهای شیک پوشیده، عطرهای گرانقیمت زده و…، اما این ظاهر را که میتراشی و با او همکلام میشوی، میبینی هیچ چیزی در پس آن نیست. میبینی که این شخص شیک و ظاهرا متشخص، اعتمادبهنفس و احترام به خودِ بسیار پایینی دارد.
بیاییم به جای ظاهرسازی، به جای تظاهر، به جای نشان دادن چیزی که نیستیم! کاری اساسی انجام دهیم:
زیربناها را درست کنیم و همواره و در هر شرایطی همانطور رفتار کنیم که هستیم.
وقتی ما وارد یک خانه روستایی میشویم، آیا توقع داریم که با امکانات یک هتل پنج ستاره از ما پذیرایی شود؟ اگر ما چنین توقعی داشته باشیم در اشتباهیم و اگر صاحب آن خانه هم بخواهد بیش از حد توانش مایه بگذارد، فقط خودش را به مشقت انداخته و در نهایت وجدانش را آزرده و رابطهاش را با خودش خراب کرده است.
بیاییم به جای اینکه خودمان را به دردسر بندازیم و بعد هم از دیگران عیبجویی کنیم، با خودمان آشتی کنیم و خودمان را همینطور که هستیم بپذیریم. برفرض اگر مهمان داریم، با همین امکانات موجودمان سعی کنیم یک پذیرایی خوب انجام دهیم. اگر هم واقعا مستاصلیم و به هر دلیل نمیتوانیم الان پذیرایی کنیم، بهتر است از مهمانمان عذرخواهی کنیم و نه او را به زحمت بیندازیم و نه خودمان را.
دانلود بستهی «مهارتهای فردی»
این «آبروداری» که جامعه ما درگیرش است و من نامش را میگذارم «آبروداری غیروجدانی» (چون برخلاف وجدان و خواسته دورنی ماست)، تبعات ناخوشایند بسیاری دارد و واقعا ضروری است که همین حالا هر کدام از ما برای اصلاح این باور و رفتار در خود عزممان را جزم کنیم. در سیستمی (خانوده، شرکت، جامعه و…) که این نوع آبروداری رواج دارد، ظاهرا همه ملاحظه یکدیگر را میکنند؛ ولی کارها نمیچرخد. میدانید چرا؟ برای اینکه من که بر فرض در ادارهای کار میکنم، سعی میکنم آبروداری کنم به این معنا که تایید رئیسم را به دست بیاورم. رئیس من زمانی باید خوشحال و از من راضی باشد که من وظایفم را درست انجام بدهم و کار سازمان پیش رود. ولی منِ نوعی تنها به تایید او فکر میکنم و حتی اگر کاری مخالف منافع شرکت باشد اما تایید رئیسم را در پی داشته باشد، آن را انجام میدهم. در واقع، وجدان کاری جایش را به آبروداری از نوع تظاهر میدهد.
مشکل اینجاست که آن رئیس هم خودش را نیازمند تایید زیردستانش میداند و به این شکل همه کارها خراب میشود و سیستم از حرکت باز میماند.
اگر یک شهردار، فرماندار، استاندار، مسئول، رئیس و… سعی کند که کار درست انجام شود و درگیر تایید زیردستانش نباشد، و این موضوع را در ذهن آنها هم جا بیندازد که «من شما را تایید کردهام، شما فقط بروید آن کاری را که درست است و به نفع شرکت، سازمان، شهر، کشور و… است انجام بدهید»، در آن صورت هم مردم خوشحال خواهند بود و هم شرکت و سازمان و شهر و کشور و… روز به روز آبادتر و بهتر میشود. در چنین شهری، اگر مهمان یکباره مسیرش را کج کند و به یک خیابان دیگر برود، خواهد دید که آن خیابان هم باکیفیت است، درخت دارد، و آب تمیز در جویهایش جاری است. در چنین جامعهای، اگر مهمان سرزدهای به خانهتان بیاید، خواهد دید که مثل همیشه خانهتان مرتب و تمیز است.
ما باید یاد بگیریم (و این را در ذهنمان جا بیندازیم) که:
خودمان عزیزترین مهمان خودمان هستیم.
چرا فقط زمانی که قرار است مهمان خانهمان بیاید جارو و دستمال برداریم و خانه را تمیز کنیم؟
چرا غذاها و میوههای خوب را فقط برای گذاشتن جلوی مهمان نگه داریم؟
چرا لباسهای خوبمان را فقط جلوی مهمانها بپوشیم؟
ما باید یاد بگیریم که:
تنها در صورتی میتوانیم واقعاً به دیگران احترام بگذاریم که ابتدا احترام گذاشتن به خودمان را آموخته باشیم و آن را در زندگیمان پیاده کنیم.
جامی، شاعر بزرگ ایرانی، این مضمون را به زیبایی در این بیت بیان کرده است:
ذات نایافته از هستیبخش
کی تواند که شود هستیبخش؟شیخ بهایی نیز همین مضمون را در این شعر بیان کرده که مصراع آخرش ضربالمثلی معروف شده است:
آن کس که بدم گفت بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست:
از کوزه همان برون تراود که در اوست
دانلود بستهی «مهارتهای اجتماعی»
اگر من به خودم احترام و عشق داشته باشم، میتوانم آن را به شما بدهم؛ چون خودم «آن را دارم.»
مدام به این فکر نکنیم که دیگران چه میگویند و چه میخواهند. این خواسته و نظر آنهاست؛ اما خواسته و نظر من چیست؟
از اسارت بیرون آییم!
بیاییم با خودمان آشتی باشیم. آن وقت خداوند که هم خالق ماست و هم ناظر به زندگی ما، از اینکه ببیند یک انسانی رسالت خودش را پیاده میکند و به انسانهای دیگر که آنها هم بندههای خدا هستند خدمت میکند، در مهر و رحمتش را به روی ما باز میکند.
بدانید که در این دنیا فقط دو نفر باید شما را تایید کنند:
اول خودتان
دوم خدا.
و بدانید که خداوند شما را تایید کرده و دلیلش هم این است که همین الان روی این کره خاکی، زندگی میکنید. پس همواره کاری کنید که خودتان بتوانید خودتان را تایید کنید. کاری کنید که احترام به خودتان افزایش یابد. کاری کنید که بتوانید خودتان را بیشتر دوست داشته باشید. و به این شکل، در دنیایی از عشق و معجزه زندگی خواهید کرد.
چندی پیش دوستی از قونیه لوحی را سوغات آورده بود که هفت پند حضرت مولانا بر آن نوشته شده بود. (البته کلمات مولانا به انگلیسی ترجمه شده بود و من نتوانستم اصل آنها را بیابم؛ و از دوستان مولویشناسی که این مقاله را میخوانند تقاضا میکنم در این مورد من را یاری کنند. اما فعلا آنچه مهم است، جان کلام مولانا است.) اجازه بدهید این مقاله را با یکی از آن هفت پند به پایان ببرم که عصارۀ مبحث ما را بهزیباییِ تمام در دو جمله خلاصه کرده است:
یا در ظاهر همان باش که در باطن هستی
و یا در باطن همان کسی شو که در ظاهر هستی
» شما دربارهی این مطلب چه فکر میکنید؟ تا به حال چند بار بهخاطر «آبروداری» خودتان را به زحمت انداختهاید؟ کسانی را سراغ دارید که با این مدل «آبروداری» زندگی را به کام خود و اطرافیان سخت میکنند؟ لطفا دیدگاهها و برداشتهای خود رااینجا با دیگران بهاشتراک بگذارید. سپاسگزاریم!
دوستدارتان
محمود معظمی
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
5 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خواهرم بخاطر آبرو داری به آغوش مرگ رفته و این عذابی است برای من با شنیدن کلمه آبرو زجر میکشم.
جالب و مفید بود ! سپاس !
با سلام وقت بخیر مطالب بصورتی بود که جای تامل داشت و سبب ایجاد تفکر میشد از دوست عزیز میخواستم راهکار ها رفتاری هم ارائه بدید حتی اگر به تعداد محدود باشد البته این سخاوت شما در اشتراک گذاشتن دانش خود مایه خرسندی و سبب دعای خیر میشود با تشکر
خیلی مطالب عالی بود جایی برای شک کردن نداشت با تمام جوانب توضیح دادین که بعدا از مطلب برداشت غلط نکنیم من که قانع شدم
با سلام و سپاس از آموزشهای ارزنده شما و نیز تبریک سال تازه.من جزو گروهی هستم که برای شرکت در سمینار حضوری بیولوژی موفقیت دوره دوم حضور یافتم اما سمینار کنسل شد. لطفا با هزینه سمینار،CD بیولوژی موفقیت را برای من ارسال نمایید.عضو گروه عقابها بوده ام و آ درس پستی من در سایت موجود است.سپاس گزارم.