بسیار مهم است که یاد بگیریم و همچنین به فرزندانمان یاد بدهیم برای نعمتهایی که در اختیار دارند، شاکر و قدردان باشند. دراینصورت بالواقع نعمات زندگیمان روزافزون خواهد شد و بالعکس اگر شکرگزار نباشیم، نعمتهایی را که داریم از دست خواهیم داد:
شکرِ نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
علم چگونه این موضوع را اثبات میکند؟
برای مثال:
شخصی را در نظر میگیریم که انسان شاکر و قدردانی است.
وقتی غذا میخورد، خدا را شکر میکند، از صاحبخانه و خلاصه تمام ابرو باد و مه و خورشید و فلک تشکر میکند که آن غذا را برای او فراهم کردهاند.
و همچنین از خدا تشکر میکند که سالم است و میتواند آن غذا را میل کند.
و امّا در ذهن این شخص چه میگذرد؟
این فرد دائماً نکات مثبت و ارزشمند زندگی را به خود یادآوری میکند. و میداند دیگران زحمت کشیدهاند. واقعیت همین است…
زحمت کشیده شده تا آن غذا فراهم شود تا من آن را میل کنم. در سر من هزار دلیل برای شکر کردن میآید. که از دیگران متشکر باشم؛ و چقدر خوب است که میتوانم غذا بخورم. و آنچه دائماً در ذهن من گسترش مییابد: رضایت، احترام، ادب، تواضع است.
پس با این شرایط من انسانی خشنود و راضی هستم؛ و اگر شخصی حالش خوب نباشد و با من برخورد مناسبی نداشته باشد (چون من فردی راضی و خوشحال هستم) رفتار او تأثیر منفی در من نمیگذارد.
با خود میگویم: الآن او ناراحت است؛ وقتی آرام شد در زمان مناسب باهم صحبت میکنیم.
آن شخص وقتی آرام شد، چه میگوید؟ میگویید عجب آدم مؤدبی بود. بنابراین میل به خدمت پیدا میکنید. چه اداره باشد، چه تاکسی، چه همسرمان، چه فرزندمان، چه ارباب رجوع و… روابط بهتر میشود.
همهی انسانها، افراد راضی و خشنود را بیشتر از آدمهای غرغرو دوست دارند.
کسی که غر میزند یعنی موج و انرژی منفی میفرستد.
فردی که مدام غر میزند (مثلا در مورد غذا: این چه غذایی است و ببین فلانی چه دستپختی دارد و…) در ذهنش این افکار گسترش مییابد: احساس اجحاف و فریب و عقبماندگی، احساس خشم و هرمان و… همه منفی. و اینها همچون علفهای هرز، در ذهن، انرژی او را تضعیف میکند.
این آدم دیگر برای انجام کار مثبت، انرژی ندارد؛ میخواهد انتقام بگیرد. میخواهد عقبماندگیاش را جبران کند. این آدم برای خود و جامعهاش مؤثر نخواهد بود.
[irp]
در علم ثابت شده است که جهان هستی یکپارچه عمل میکند. و همه با هم در ارتباط هستند.
ما همه در در یکدیگر اثر میگذاریم. به خصوص «افکار» من و شما اثرگذار است.
قانونی وجود دارد به نام قانون «حداقل» که بر اساس این قانون: اگر 2% از مردم جامعه به موضوعی فکر کنند (فقط فکر کنند!)، آن فکر به واقعیت تبدیل میشود.
اگر میبینید که در جامعهای، سازگاری و موفقیت و خوشحالی زیاد وجود ندارد، بدانید که:
در سرِ افراد آن جامعه، افکار منفی زیاد است. آن دو درصد افراد جامعه (و یا بیشتر) افکار منفی را در ذهن خود پرورش میدهند و همه دربارهی یک موضوع، منفی فکر میکنند؛ و بالطبع منفی هم عمل میکنند.
ما مثل یک فرستنده_گیرنده، دائماً پیامهایی را ارسال میکنیم و چیزهای شبیه به آن را جذب میکنیم.
وقتی دائماً منفی هستید و ایراد میگیرید، هر چیزی که همجنسِ آن است جذب میشود و به تدریج میبینید که در اطراف شما واقعاً اجحاف و فریب و عقبماندگی و فقر بهوجود آمده است.
و بالعکس، کسی که شاکر است، خوشحال است، برای سادهترین کار از دیگران تشکر میکند (حتی برای یک استکان چای از همسر؛ که موجب میشود او دفعات بعد چای بهتری برای او بیاورد. و فرزند رفتار و روابط میان آنها را میبیند؛ و یاد میگیرد او نیز با همسرش همینگونه مؤدب و با احترام رفتار کند).
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
شُکر کردن، فقط به زبان آوردن نیست.
بلکه قبل از بیان، باید به آن فکر کنید. به مجردی که فکرِ شکرگزاری به ذهنتان آمد، مثلِ نبضی عمل میکند و تمام چیزهای شبیه به خود را فرامیخواند و زندگیِ شما احاطه میشود از: زیبایی، نعمت، فراوانی، لذت، خوشی، آرامش، اطمینان، دوستی، مهر، عشق، امنیت.
همیشه میتوانید بیشتر طلب کنید، همیشه میتوانید بیش از آنکه هستید باشید، موفقتر و خوشحالتر باشید؛ تنها راهش این است که:
اول آنچه را که هستید، بپذیرید و شکر کنید. فقط نارضایتی، مانعی است برای رسیدن به اهداف و جایگاه دلخواه.
غر زدن منجر به اصلاح شرایط نمیشود. دولتهایی که تحتِ فشار نارضایتی شدید مردم جامعه هستند، ناچارند به رقبایشان باج دهند! و این در نهایت به ضرر آن کشور خواهد شد.
یاد بگیریم و تمرین کنیم که قدرشناس باشیم.
بنابراین:
کسی که میتواند با حداقلها، شاد باشد، او انسان بسیار باهوشی است.
بیخبر نیست. بدین معنا نیست که او درد و غم و مشکل ندارد. بلکه بدین معناست که:
چگونه بتوانیم در بدترین شرایط، تبسمی بر لب داشتهباشیم یا از جزئیترین زیباییها لذت ببریم.
این هنرِ من و شماست.
به قول حافظ:
با دلِ خونین، لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش
این جامِ شراب، دلش خون است (شراب قرمز است) ولی لبش گشاده و خندهرو است.
چنگ با اندکی زخم، صدایش دنیا را پر میکند.
هنر من و شما در این است که حتی با دل خونین، بخندیم و گشادهرو باشیم. و تنها در این حالت است که روزیها سرازیر میشود.
در سرگذشت ملل موفق میبینیم که کشتهها و خرابیها صورت گرفته است و زحمتها کشیدهاند و هنوز هم زحمت میکشند. منتظر نبودند سعادت و پیروزی از آسمان به آنها برسد. خودشان اقدام کردهاند و برای آنچه بدست آوردهاند، شکرگزار بودهاند.
دوستدارتان
محمود معظمی