بدترین دشمن/بهترین دوست!
یکی از داستانهای حیرتانگیز و غمانگیز تاریخی، داستانِ نادرشاهِ افشار است که پسرش را متهم کردند به این که میخواهد جای پدر را بگیرد؛ و نادرشاه را ترغیب کردند که مراقب خودش باشد. ایشان هم به دلیل ترس و عدماعتمادبهنفس دستور داد چشمِ پسرش را درآورند! که دیگر نتواند علیه پدر شورش کند.
غمانگیز است. که چقدر آدم باید بیاعتمادبهنفس باشد. چطور فرزندانش را تربیت کرده که بعداً از آنها بترسد؟
و بعدها پدر به فکر فرومیرود و از کاری که انجام داده، نادم و پشیمان میشود.
وقتی فرزندش را میبیند که نابینا شده است، یک اتفاق بزرگ رخ میدهد: با خودش بد میشود و تصمیم میگیرد خود را تنبیه کند. اما چون تحملِ این درد، سخت است، دستور میدهد تمام حاضرین و درباریانی که آنجا بودند و شاهد این مجازات بودند، را بیاورند و آنها را نابینا کنند! و میگوید: چرا وقتی داشتم این کار را میکردم، مانع من نشدید؟ چرا هیچکدام از شما جلوی ارادهی من نایستادید و نگفتید این کار را نکن!
برای این که میترسیدید که شغل و مقامتان را از دست بدهید. که من خشمگین شوم و خشمم دامانتان را بگیرد.
از این داستان میخواهیم دو نتیجه بگیریم:
اول- کاری نکنید که بعداً پشیمان شوید و مجبور شوید خودتان را تنبیه کنید.
درحال حاضر خود را به خاطر خیلی کارها که در گذشته انجام دادهاید، مجارات میکنید. به این کار، عنادبهخود یا نفرت از خود میگویند.
دوم- اگر شما شاهد عملِ زشتی هستید، اگر میتوانید مانع آن کار شوید و اگر نمیتوانید، آنجا را ترک کنید. عمل زشت دیگران را تأیید نکنید. بدانید که بعدها از شما تشکر خواهند کرد.
نگویید «به ما مربوط نیست».، چطور به شما مربوط نیست؟!
یکبار دیدم پدری فرزندش را میزد. رفتم جلویش را گرفتم و گفتم چرا فرزندت را میزنی؟ بچهی توست. به تو احتیاج دارد.
وقتی دید که من محکم ایستادهام و نمیترسم، سرش را گذاشت روی شانهی من و شروع کرد به گریه کردن.
گفت: آقا مادرِ این بچهها از من جدا شده. مرا کلافه کردهاند. نمیدانم چه کار کنم.
گفتم: حالا که بدتر شد. این بچهها مادر هم ندارند.
حرفمان را بزنیم!
اگر رئیسمان اشتباه میکند، برویم به او بگوییم. نترسیم از این که شغلمان را از دست بدهیم.
رسالت ما چیست؟
اصلا برای چه به دنیا آمدهایم؟
نمونهی این داستان، در مکبث، نوشتهی شکسپیر است.
پادشاهِ انگلستان، صمیمیترین دوستش را در حضور دیگران میکُشد!
در مستی، حکمِ قتل عزیزترین رفیقش را میدهد.
وقتی به هوش میآید، متوجه میشود دوستش کُشته شده است.
میپرسد: چه کسی این کار را کرده؟
میگویند خودتان دستور قتلش را صادر کردید.
و اوجِ شاهکارِ مکبث شکسپیر در این است که:
هر هفته سرِ قبرِ این دوستش حاضر میشود و به جلاد دستور میدهد که به من شلاق بزن.
و این شلاق، شلاقِ عنادبهخود است. شلاقِ تنبیهِ خود است و شکسپیر، هوشمندانه این را از درونِ ما بیرون میآورد و به صورت فیزیکی به ما نشان میدهد.
ایشان هفتهای یکبار خود را مجازات میکرد؛ ولی ما هر لحظه در حال مجازات خود هستیم.
با خودمان بدیم. کاری را که برایمان خوب است، انجام نمیدهیم.
چیزی را که برایمان بد است، میخوریم.
پسانداز نمیکنیم.
برای آموزش و پرورشِ خود وقت نمیگذاریم و ارزش قائل نمیشویم.
همسرمان زن/مردِ خوبی است ولی برایش ارزش قائل نمیشویم و او را اذیت میکنیم.
صمیمیترین دوستانمان را میآزاریم. چرا؟ چون با خودمان بدیم. باید خودمان را مجازات کنیم.
اینها همه جلوههای عناد با خود است.
چرا با خودت بدی؟
بگرد و پیدا کن.
چرا باید من و شما خودمان را تنبیه کنیم؟
چرا عزیزانمان را برنجانیم؟
چرا فرصتها را از دست میدهیم؟
چرا وقتی شخصی از دست رفت و فوت شد، سرِ خاکش برویم و اظهار ندامت کنیم که کاش زنده بودی تا کاری برایت انجام میدادم، مرا ببخش…
همین الآن کاری انجام دهیم.
دانلود بسته «مکبث یا دشمنی با خویشتن»
ماجرای تلخِ بشر این است:
با خودش بیش از هر کسی دشمنی میکند.
بدترین دشمنِ انسان، خودش است.
و جالب اینجاست که بهترین دوستِ انسان هم میتواند خودش باشد.
بستگی به این دارد که خودش را چطور باور کند.
بههمین دلیل است که ما تأکید میکنیم:
خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند!
ما انسانها بیش از آن که فکر کنید، با خودمان دشمنی میکنیم.
باور کنید خودمان را دوست نداریم یا خیلی کم خودمان را دوست داریم.
گاهی اوقات وقتی در جلسات میگویم، بگویید:
«من خودم را دوست دارم و بوسهای بر گونهی خود بگذارید» این کار را انجام نمیدهند!
چون نمیتوانند.
دانلود بسته «مهارتهای فردی»
برای دوست داشتن خود:
اول- خودت را همینطور که هستی، بپذیر.
میگوید: خوب من که رشد و ترقی نمیکنم!
آدمی وقتی رشد میکند که خود را بپذیرد، با خودش رفیق باشد. کسی که با خودش بد باشد به خودش کمک نخواهد کرد. آدم که به دشمنش کمک نمیکند! من وقتی با خودم دشمنم، به خودم کمک نمیکنم.
پس اول خودت را بپذیر.
دوم- همین شخصی را که پذیرفتی دوست داشته باش و به او احترام بگذار. همین شخصی که تو از او ایراد میگیری (خودت)، میتواند تو را به آرزوهایت برساند. این همین شخصی است که تو را به خواستههایت میرساند و میتواند کمکهای بسیاری به تو کند. اذیتش نکن. همین بدنی که از آن ایراد میگیرید که مثلا چاق یا لاغر است، بلند است یا کوتاه، سواد دارد یا ندارد و… همین موجودی است که خداوند وقتی آفرید، به خودش «آفرین» گفت. عزیزش بدار و به او کمک کن. او را شلاق نزن. به او احترام بگذار:
با حرف زدن، با نوعِ پوشش، با منِش، با هر چه که هست. فکر کن عزیزترین کسِ دنیا جلوی توست و باید به او احترام بگذاری.
او خودِ تو هستی.
به خودت احترام بگذار.
برای خودت غذای خوب تهیه کن. پوشاک مناسب تهیه کن. برای خودت خرج کن.
دانلود سمینار « چرا چشمها را باید شست؟»
هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، عاقبت آن را بسنجیم.
فکر کنیم حالا اگر من عصبانی شوم، اگر این ظرف را بشکنم، اگر جیغ بزنم، خلاص میشوم و از این فشار راحت میشوم! اما عاقبتش چیست؟ عاقبت آن خوب است یا بد؟!
خوشبختی یک چیز است:
قابلیتِ دوستداشتن و احترام به خود.
هیچ کاری را انجام ندهید، مگر اینکه موجب شود احترام به خودتان، دوستداشتنِ خودتان افزایش یابد.
از خطا کردن احتراز نکنید فقط به این خاطر که پلیس شما را جریمه نکند! یا مثلا ممکن است خداوند مجازاتتان کند!
خطا نکنید برای این که «احترام به خود»آسیب میبیند.
چرا از روی ترس کاری را انجام دهیم و یا انجام ندهیم؟
چرا باید بترسم؟
کارِ درست را انجام دهیم، سرمان را بالا بگیرم، احترام و اعتبار بیشتری خواهیم داشت.
از هر کاری که سبب شود احترام به خودتان کم شود، احتراز کنید؛ چون قیمت آن خیلی گران است:
دروغ گفتن خیلی گران است. غیبت کردن خیلی گران است. چون موجب میشود با خودت بد باشی. چه متوجه باشی و چه نباشی، احساسِ ناخوشایندی خواهی کرد.
شروع کنیم محیط خانه را به گونهای فراهم کنیم که هر کسی به جای عناد و دشمنی با خود، احترام و دوستی و عشق با خود به خانه بیاورد.
من وقتی وارد خانه میشوم، همسرم احساس کند مهم و دوستداشتنی است. خانم هم متقابلاً همینطور. فرزندان هم همینطور.
دیگران را باهم آشتی دهید، اولین اثرش این است که آن شخص با شما دوست و رفیق میشود.
دوستدارتان
محمود معظمی
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
درود بر شما استاد گرانقدر و ممنون بابت گذاشتن وقت گرانبهای خودتان و نوشتن اینهمه مطالب بسیار ارزشمند.دوستتان دارم
بسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید اینجانب اکثرا مطالب شمارا اعم از شنیداری و ویدئو ی استفاده میکنم واقعا آموزنده هستند باتشکر.
خیلی ممنون جناب معظمی
نکات ساده ولی جالب و بااهمیتی را عنوان کردید که هریک بنوبه خود سبب شکوفایی شخصیت انسان و در نتیجه اعتماد به نفس خواهد شد و چه درّ گرانبهاییست اعتماد به نفس که انسان را به اوج کمالات خود می رساند و صد افسوس که همه ما به آن بی توجه و غالبا کم توجه هستیم.خیلی ممنون از لطف و راهنماییهای گرانقدر جنابعالی.