«سکوت» چگونه همهچیز را متحول میکند؟!
تا به حال از خودتان سوال کردهاید که چرا همیشه دوروبرتان شلوغ است؟
افرادی که نماز میخوانند هیچ از خود سوال کردهاند که چرا وقتی اقامه میبندند و شروع به نماز خواندن میکنند، هزار فکر در سرشان میآید؟ (که شکیّاتِ نماز هم از همینجا حاصل میشود). اصلِ کار چنان فراموش میشود که ممکن است یادش برود چند رکعت نماز خواندهاست!
آیا تا به حال از خود پرسیدهاید چرا؟
اجازه دهید به صورت یک داستان حقیقی برایتان تعریف کنم…
من معمولاً آدمِ ساکتی هستم. سالهاست که ساکتم. مگر موردی باشد یا ضرورتی وجود داشته باشد که صحبت کنم.
چون رفتوآمدم در داخل شهرها معمولاً با تاکسی است؛ وقتی سوار تاکسی میشوم، ساکت نشستهام و یا در مسافرت با یک جمع، من ساکت نشستهام. حتی در جایی مثل مهمانی یا گردش، ساکتم و معمولاً گوش میکنم.
بعد از مدتی متوجه میشوم این سکوت بار سنگینی است!
ناگهان یک نفر از آن طرف داد میزند:«خب، محمود آقا دیگر چه خبر؟ حالتان چطور است؟»
میگویم: «ممنون، خوبم».
و دوباره سکوت حکمفرما میشود…
کمی بعد دوباره سوالی دیگر از من میپرسند!
از خودم میپرسم:
چرا اینقدر اصرار هست که سکوت را بشکنیم؟
چرا اینقدر ما از سکوت و خلوت فرار میکنیم؟
توجه کردهاید؟ مثلاً موسیقیِ موردِ علاقهمان را درخواست میکنیم، بگذارند و گوش کنیم. تا شروع به پخش میشود، همه شروع به حرف زدن میکنند! چرا؟ مگر این موسیقی را درخواست نکردیم؟ خب بنشینیم و گوش کنیم.
به تجربه دریافتم سکوت و خلوت برای انسان کارِ مشکلی است.
آدم سرِ خودش را به تلویزیون، رادیو، روزنامه، صحبتکردن، تلفنکردن گرم میکند که خلوت و سکوت را حس نکند!
سوارِ هر ماشینی که میشوم، چون ساکت هستم، بلافاصله راننده یا شروع به صحبت میکند یا رادیو را روشن میکند. از خودم میپرسم: چرا؟
راستی چرا ما اینقدر از سکوت و خلوت فرار میکنیم؟
یک روز به یکی از عزیزانم گفتم این را به خاطر بسپار که:
«انسان در سکوت و خلوت بزرگ میشود. بزرگی و عظمتِ بشر، ناشی از تمرکز و سکوت است».
جوابِ مسائلِ ما در «سکوت» است نه در هیاهو و تماشای تلویزیون یا رادیو گوش دادن!
چرا «سکوت» را میشکنیم؟
شاید دلیلش این باشد که نمیخواهیم با خودمان روبهرو شویم.
نمیخواهیم افکارمان بالا بیایند و خودشان را به ما نشان دهند! کدام افکار؟ افکاری که جزئی از من و حرفِ درونِ من هستند.
تمامِ کسانی که به عنوانِ بزرگان و پیامبران از آنها نام میبریم، بالاجبار یا به انتخاب خودشان مدتهای طولانی در سکوت بودهاند. یا چوپان بودهاند یا در مسیر بیسروصدایی بودهاند یا تشویق شدهاند که «سکوت» کنند و جوابِ خیلی چیزها را پیداکردهاند.
مطمئن باشید آلبرت انیشتین، رابطه نسبیت را در خیابان لالهزارِ تهران پیدانکردهاست!
حضرتِ محمد یا حضرت عیسی در شهر نیویورک، وحی نگرفتهاند!
میخواهم به شما پیشنهادکنم که:
قدرِ «سکوت» را بدانید و تعمداً و با برنامه برای رشد و بزرگشدنِ روح و روانتان تمرینِ «سکوت» کنید و روزهی «سکوت» بگیرید.
تمرین:
حداقل دو تا ۱۵ دقیقه، شب قبل از این که بخوابید، رادیو و تلویزیون و صحبتکردن و… همه را کنار بگذارید و ۱۵ دقیقه با خودتان خلوت کنید و اجازه دهید این افکار از درونتان عبورکنید.
برای این که خوب جا بیفتد، فکرکنید کنار پنجره نشستهاید و در حال تماشای عبور و مرور مردم هستید
نه قضاوت میکنید، نه حکم میدهید، نه میگویید تندتر یا کندتر برو.
بایست کنارِ پنجرهی ذهنت و به درونت نگاه کن.
بعضی فکرها نامطبوعاند، برخی گناهآلود، برخی شوقانگیزند، برخی به آدم قدرت و انرژی میدهد. در آن لحظه درگیر این موضوعات نباشید. فقط اجازه دهید افکار بیایند و بروند، و فقط ناظر باشید.
شاید کار آسانی نباشد ولی به شما پیشنهاد میکنم این تمرین را انجام دهید. مطمئن باشید پس از ۲۱ روز تا ۱ ماه، تغییرات عظیمی در خودتان احساس خواهید کرد.
صبحها قبل از این که از بستر بیرون بیایید. چشمتان که باز شد، خدا را شکر کنید که زندهاید و نفس میکشید و مأمنی دارید؛ و بعد اجازه دهید افکار از ذهنتان بگذرد.
من سالهاست این تمرین را انجام میدهم و باید بگویم تمام این برنامه و سخنرانیها و ایدهها و راههای زندگیام را من در این خلوتها پیداکردم. امیدوارم شما این تمرین را جدی بگرید و از پیشرفتهایتان را با من در میان بگذارید.
امیدوارم که همانطور که در ادیانِ مختلف به روزهگرفتن توصیه میشود(یعنی ما بر غذاخوردنمان کنترل داشتهباشیم و جلوی نفسمان را بگیریم و انضباط روحی و روانی پیدا کنیم) یک روزی هم بر ما رسم شود که روزهی سکوت بگیریم.
معروف است که گاندی هفتهای یک روز(حداقل) روزهی سکوت میگرفت. و در آن سکوت بود که راهحلها را پیدامیکرد. در آن لحظات بزرگ بود که ایشان رسالت خود را پیدا کرد.
بیایید به هم کمک کنیم که:
سکوت و لحظاتِ سکوت را که میتواند لحظاتِ مرگباری به نظرِ ما برسد، به لحظاتِ امیدبخش، نجاتبخش و لحظاتی تبدیل کنیم که راهکارهای زندگی را به ما نشان دهد.
به قول حضرت حافظ:
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد
جواب و سوال در درونِ من و شماست. بیرون از خود دنبال آن نگردید.
پیشنهادمیکنم:
سکوت را با خاموشی، با مرگ مساوی ندانیم. سکوت، مرگِ جهل است.
سکوتِ عمدی، مرگِ ناخوشیهاست. مرگِ بیماریهاست. مرگِ ناخرسندیهاست.
تمرین کنید…
خواهیددید که هم از لحاظِ جسمی خیلیقویتر و سلامتتر خواهیدشد و کمتر مریض میشوید (چون مسائلی که در درون هست آشکار میشود و برای آنها راهحل پیدا میکنید) و هم از لحاظ روانی آرامش مییابید. اگر نماز میخوانید، نمازتان را با خلوص نیت میخوانید و فکرِ دیگری هم سراغ شما نمیآید. چون این فکر، قبلا در زمانِ خودش آمدهو با آن روبهرو شدهاید.
افکار مانند بچههای لجباز و شیطانی هستند که دامانِ پدر و مادرشان را گرفته و رها نمیکنند و اگر گوش به حرفِ این بچه ندهی، او از خواستهاش دست نمیکشد. اگر یک سال هم طول بکشد، یک سال پای تو را میچسبد. این افکاری که در ذهنِ من و شما هستند، مثل همان بچهها سمج و پیگیرند و هر روز هم تعدادشان بیشتر میشود. کمی سکوت کنید… نه اینکه حرفشان را اجرا کنید یا آنها را نفی کنید نه! فقط حرفشان را بشنوید. اگر حرفشان را بشنوید، از فشارشان کاسته میشود و رهایتان خواهند کرد.
وای به روزی که حرفشان را نشنوید. چون این افکار از جنسِ انرژی و هیجان هستند، میخواهند تجلی کنند. شما فقط خوابشان را میبینید. رویایشان را میبینید، میبینید دارید کتاب میخوانید ولی متوجه نمیشوید چه چیزی نوشته شده. برای این که تمرکز ندارید. و میدانید که راه موفقیت، تمرکز است. وقتی شما تمرکز داشته باشید و فکرتان روی یک جهت باشد، هر مسئلهای باشد، حل میشود. ولی آنچه که تمرکز را برهممیزند، این افکار هستند. که مثل بچهها ناله میکنند و تمرکزی باقی نمیگذارند.
به حرفشان گوش کنید و برایشان وقت بگذارید ولی این بدان معنا نیست که با آنها موافقید یا به خواستههایشان عمل خواهیدکرد.
فردی که گریه و ناله میکند. اگر به حرفش گوش کنید، ممکن است ظرفِ ۱۰-۱۵ دقیقه مسئلهاش حل شود. ولی اگر گوش به حرفش ندهید، از دستِ شما عصبانی شده و دادوفریاد خواهدکرد. ول نمیکند، شکایت و پیگیری میکند و غرمیزند و مزاحمت میشود. ولی اگر بایستی و حرفش را گوش کنید، ۱۵ دقیقهای تمام میشود. مگر چقدر گریهی یک نفر طول میکشد؟ چقدر میتواند داد بزند؟ بگویید بفرمایید، من در خدمتِ شما هستم. هر چه میگوید، یواشیواش کم میشود و انرژیاش تمام میشود. چرا کاری که ما میتوانیم در ۱۵ دقیقه انجام دهیم، سالهای سال با خودمان بکشیم؟
تمرینِ سکوت کنیم و در سکوت خیلی مسائل برای ما برملامیشود. آنها را میبینیم. اگر مصلحتمان هست انجام میدهیم و اگر نیست، انجام نمیدهیم. آرامش پیدامیکنیم و این تمرینی برای ما میشود که کمتر حرف بزنیم و بیشتر نگاه کنیم. و این قدرت را به ما میدهد که اطلاعات را از دنیا برداریم. همانطور کا یادمیگیریم به حرفِ بچه و همسر و همسایهها گوش کنیم و حتی به حرف پرندهها و درختان. دیگر ازخودبیگانه نیستیم.
خواهش میکنم تمرینِ ۱۵ دقیقهای سکوت را از همین امروز شروع کنید و اگر توانستید، این زمان را بیشتر کنید. اگر مغز شما به شما پیغامی داد، قلم و کاغذی دربیاورید و ایدهاش را یادداشت کنید. سپس در زمانِ مناسب به آن یادداشتها نگاه کنید. مطمئن باشید که زندگیتان بسیار آسانتر خواهدشد. به شرطی که سکوت را لحظاتِ مرگبار و فشار احساس نکنید و با میل و انتخاب به سویش بروید.
دوستدارتان
محمود معظمی
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
15 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام و عرض ادب
خیلی متشکرم از مطالب مفید و ارزشمندتون امیدوارم زندگی با عزت و شادی را سپری کنید
چند ماهی است که صبح ها ساعت ۶ می روم پیاده روی و از سکوت فضای اطرافم لذت می برم و درنتیجه واقعاً حال خوبی دارم
حال دلتان همواره خوب باد 🙏
سلام
میگن جان کلام از جان گوینده سربیرون میکشه
کلامتون به دلم نشست هرچند جاهای مختلفی کلمات مشابه رو میخونیم اما
هر آنچه از دل براید بر دل نشیند
خدا دلتون رو شاد و تنتون را سالم نگه داره
از شما خیلی خیلی مچکرم. این مطالب واقعا به من کمک کرد تا ارتباطم با خدا بهتر و آرامشم بیشتر بشه.
سلام باتشکر از متن اما باید بگم روزه سکوت به اون معنی که کاملا یک روز ساکت باشیم حرام است بازهم ممنونم
خیلی ممنون و قدردانم
در یک کلام…آرامش پیدا کردم
سپاس امیر عزیز
درود بر شما
سپاسگزارم
ممنون از شما و مطالب خوبتون
سکوت
تفکر
آرامش
مثلثی هست که همدیگر را کامل میکنند
اگه میخوای به یکی از این سه برسی
به دوتای دیگر احتیاج داری
استاد سایه تون مستدام . از همیشه موفق تر باشید
سپاس مهرتان. شاد و تندرست باشید
کتاب قدرت سکوت نوشته سوزان کین هم خالی از لطف نیست خوندنش
نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم…تنها کاری که می تونم بکنم دعا کردن برای شادی و سلامتیتون هست
سال هاست که اتفاقی در زندگی من تکرار می شود و مرا آزار می دهد اما نمی دانم باید چکار کنم که از تکرار دوباره ی آن جلوگیری کنم. از جناب اقای استاد معظمی خواهش می کنم که راهی به من نشون بدید.
آیا منظورشما از سکوت و ناظر افکار بودن همان مدیتیشن کردن است یا این سکوت و حرف نزدن متفاوت است؟