در مقالهی «2 عامل کلیدی که مانع موفقیت شما میشود» دربارهی گویهای فلزی سنگین و زندانیان و محدودیتهایی که برای زندانیان فراهم میشود (برای اینکه فرار نکنند) صحبت کردیم. گفتیم که این گویها سنگین و بدتر اینکه نامرئی هستند.
اما در این برنامه میخواهم توجه شما را به این نکته امیدبخش جلب کنم که:
ضرورتی ندارد شما در تمام عمر با خجولی بسازید، رنج ببرید و خودتان را محدود کنید و ظاهراً همه بگویند چه آدم آرام، ملایم و مؤدبی!
اما درواقع درونتان غوغایی است! حسرت است!
به خود میگویید: کاش میتوانستم حرفهایم را بزنم!
مژدهی من به شما این است که این مسأله قابل حل است.
هرچند دشوار است و صدمات جبرانناپذیر و عظیمی به زندگی من و شما میزند و میلیاردها آدم در سراسر دنیا از این مسأله رنج میبرند، ولی چون وافر است، دردسر دارد و سنگین است، بدین معنا نیست که راه حل آن هم سخت است!
اگر میخواهید دیوارهای ترس و توهم خود را بشکنید…
همه ما وقتی مدرسه رفتیم و دورهی ابتدایی را گذراندیم، در همان سالهای اول، دو کار اساسی برای ما انجام دادند:
1- سیودو حرف زبان فارسی (الف، ب و…) را به ما یاد دادند. آن موقع که ما میگوییم آب، نان، اسب، این آمد، آن رفت، هوا سرد است، آش گرم است، پرنده پرید، با این کلمات ساده که یاد گرفتیم، توانستیم یاد بگیریم این حروف را چگونه به کار ببندیم و چگونه آنها را بنویسیم. ما سیودو حرف یاد میگیریم که همه آنرا حفظ هستیم.
2- به ما عددهای صفر تا 9 و بعد جدول ضرب را یاد دادند. کسی که صفر تا 9 (یعنی ده رقم) را یاد بگیرد، میتواند به کمک این ده رقم، میلیاردها، میلیارد احتمال را پیدا کند، ریاضی را بفهمد، مسائل را حل کند و خودش را بیان کند و دیگران را بفهمد.
ما «صفر» تا «9» و «الف» تا «ی» را یاد میگیریم؛ ولی آنها سی و دو حرف و 10 رقم نیستند! آنها مبانی یک حرکت عظیم فرهنگی در زندگی بشر هستند.
[irp]
لزومی ندارد دعوا و پرخاش کنید!
چقدر از زندگیها از هم پاشیده شده است، بهخاطر این که مثلاً آقا گفته است خانم امروز غذایتان کمی شور شده و یا خانم پرسیده است من را دوست داری، آقا در جواب به او گفته است: خانم اجازه بده! من الآن کمی حالم خوش نیست.
طوفانی برپا شده است! در حالی که همسرش را دوست داشته ولی آنموقع حال گفتن «دوستت دارم» را نداشته است!
چقدر بچهها بیراهه رفتند؟!
و چقدر شرکتها و کسبوکارها آسیب دیدهاند؟!
این مسأله گرچه بزرگ و پیچیده است ولی قرص و دارویی ندارد، الفبایی دارد که وقتی شما آنها را آموختید، شگفتزده میشوید که:
چگونه بر این مسألهای که سالهای سال شما را رنج میداده، غلبه کردید؟
چگونه دیوارهای توهم ترس را میشکنید؟
چگونه اعتمادبهنفس و احترام به خود را تجربه میکنید؟
و این فرصت و چیزی است که هر انسان شریفی باید انجام بدهد، نه تنها برای خودش.
فقط مسأله شما نیستید!
وقتی شما اعتمادبهنفس داشته باشید:
زندگی زناشویی و کسب و کار شما بهتر میشود.
مشتریانت بیشتر دوستت خواهند داشت.
همکارانت حرف تو را بیشتر و بهتر میشنوند.
بچههای شما با اعتمادبهنفس بار میآیند.
اگر معلم هستی شاگردانت با اعتمادبهنفس بار میآیند و خیر این کار به شما ختم نمیشود؛ در نسل شما تغییر ایجاد میشود.
[irp posts=”471″ name=”کارگاه آموزشی شخصیتآهنین”]
به حرمت و شرافت انسانی، «رفع خجولی» را از خودمان و دیگران دریغ نکنیم!
به شما پیشنهاد میکنم:
همین الان تصمیم بگیرید کاری انجام دهید و خودتان را نجات بدهید.
این گویهای سنگین ضرورتی ندارد به پای شما باشند!
در کودکی، گوی و وزنهای به پای شما بسته نشده است!
آنها در طول زندگی اضافه شدهاند.
متأسفانه خجولی، گریبانگیر همه شده است و ما به عوارض آن عادت کردهایم.
پاهای خود را آزاد کنید! بدوید…
به صحرا و کوه و دریا بروید…
و بروید زندگی را تجربه کنید.
دنیا خیلی بزرگ است.
شما نباید و شایسته نیست در زندان زندگی کنید.
دوستدارتان
محمود معظمی