ویروس دروغ!
یکی از دوستان من، که خیلی تنومند و قوی هیکل است، رفت بیمارستان.
ما به عیادت او رفتیم، و متعجب بودیم که چطور شد که ایشان یک دفعه به این شدت مریض شدند.
وقتی پزشکشان آمدند و با ایشان صحبت کردیم، گفتند: یک نوع میکروب است که عفونت در بدن دوستتان ایجاد کرده است. این میکروب تا وقتی که در جای خودش باشد، خطری ندارد. اما به محض آنکه از جایش بیرون آید، موجب عفونت عمومی و حتی مرگ میشود.
یکی از دوستانم پرسید: آقای دکتر این میکروب چقدر است؟
دکتر پاسخ داد: در حد یک هزارم سر یک سوزن!
دوستانی که آنجا بودند، گفتند: یعنی یک چنین موجودی، چنین هیکلی را زمین زده؟!
و همه خندیدند…
بسیاری از مسائل و اتفاقات (حتی مثبت و خوشایند) که خیلی بزرگ و مهم هستند، دلایل سادهای دارند!
مثلا: خوشبختی!
همیشه به دنبال رسیدن به خوشبختی هستیم، اما چند عامل باعث ایجاد و چند عامل ساده سبب از بین رفتن خوشبختی میشوند.
حتماً درهای آهنیِ بزرگ را مثلا در یک قلعه دیدهاید.
اگر بخواهید وارد شوید و در قفل باشد، به نظر خیلی دشوار میآید که چطور قفل را بشکنید و در را باز کنید و داخل شوید.
در حالی که همه ما میدانیم این دربِ به این عظمت، با چند «لولا» وصل میشود؛ و این لولاها هر کدام یک pin (میلهی مفتولی مانندی که اگر از لولا بیرون کشیده شود، در با همه عظمتش فرو میافتد) دارد.
یعنی اتصال این درب عظیم، بر اساس چند میله فلزی کوچک است.
یکی از چیزهایی که فرزندِ انسان خیلی از آن تبعیت میکند، «ترس» است.
ترس خیلی نوزاد را کنترل میکند. زیرا اگر «ترس» وجود نداشته باشد، نوزاد از بین میرود.
نوزاد انسان با دو ترس به دنیا میآید:
ترس از صدای بلند، که او را به وحشت و گریه میاندازد.
و دیگری ترس از بلندی وسقوط است.
این دو ترس، برای بقای او در روزهای اولیهی بشر، ضرورت داشته است
امروز، وقتی بچهها بزرگ میشوند، مثل من و شما و دوستانمان، ترسهای بزرگی در وجودشان است.
ترسهایی که فقط محدود به بلندی و صدای بلند نیست و دامنهی وسیعتری دارد.
همه این ترسها بازدارنده و ترمز است.
شاید در آن روزی که این ترس ابداع شد و آن را برای ما گذاشتند، برای این بود که من هدایت شوم، راه کج نرودم، عاقبت به خیر شوم، درس بخوانم ولی امروز ترس مرا فلج کرده است.
ترس خوب است اما به اندازه و در جای خودش.
دو ترس بزرگ و بازدارنده داریم که زندگی ما را کنترل میکند و متأسفانه اثر منفی در زندگی امروز ما دارد:
ترس از شکست است. خیلی کارهایی که من و شما انجام نمیدهیم، از جهت دوست نداشتن و بیعلاقگی نیست. برای این است که میترسیم موفق نشویم! به همین جهت هم آن را دنبال نمیکنیم.
ترس از طرد شدن و مسخرهی مردم شدن و تأیید نشدن توسط آنها است.
در کودکی پدر و مادر با کنترلِ ما (اگر چنین کنی، دوستت نداریم، اگر آن کار را بکنی، رفوزه میشوی و…) ما را با ترسها هدایت کرده و ما را به جایی میرسانند که در حال حاضر «ترسو» باشیم.
«ترسو» کلمه بدی نیست.
حسی است که در همه ما وجود دارد.
ترس علائمی دارد:
اولین علامتِ ترس، «ایست» و ترمز است. آدم قفل میشود. زبانش بند میآید، سنکوپ میکند!
در بعضی افراد، ترس، بیرون میریزد و حمله و تهاجم میآورد.
آدم وقتی از چیزی میترسد، از ترس جانش به آن حمله میکند. مثل گربه که در کنج قرار میگیرد.
وقتی آدم زیاد میترسد، دروغگو میشود. جایی که زیاد دروغ میگویند، ترس زیاد است. شخص فکر میکند برای بقای خودش باید حقیقتی را پنهان کند، پس دروغ میگوید وگرنه مجازات میشود. اگر (به استثنای بچهها که از در یک دورهی سنی، دروغی میگویند که دروغ نیست، تخیل است) کسی، مثلا همسر یا فرزندتان، زیاد دروغ میگویند، بدانید میترسند. یا ترس او بیدلیل است یا شما موجب آن ترس هستید.
اگر در اداره و شهرتان و کشورتان دروغ زیاد است، دلیل این است که ترس زیاد است.
بیاییم و آن ترسها را از میان برداریم.
دروغ، مادرِ پلیدیهاست. مثل اعتیاد به سیگار. خودِ سیگار به ظاهر چیز خطرناک و بدی نیست ولی مادر اعتیاد است. زمینهها را برای چیزهای دیگر فراهم میکند.
ترس، مادرِ پلیدیهاست.
نجات، در درستی است (النجات فی الصدق).
درستی و راستی، مادرِ سعادت و خوشبختی و گسترش است.
در جوامعِ آلوده به ویروس دروغ، خنده و شادی وجود نخواهند داشت، اعتمادبهنفس کم میشود.
وقتی مجبور به دروغ گفتن شوم یا به دروغ عادت کنم، آنوقت خودم را دوست نخواهم داشت؛ آنوقت خوشبختی از زندگیمان میرود.
خیلی خانمها، خیلی همسران، افسردهاند. برای آنکه نمیتوانند حقیقت را به همسرانشان بگویند. نمیتوانند بگویند من خوشحال نیستم، که این اخلاق تو مرا آزار میدهد، چون اگر بگوید، همسرش داد میزند و زندگی تلخ میشود، پس سکوت میکند!
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
هر جا که اضطراب و ترس زیاد است، مردم برای حفظ خودشان دروغ میگویند.
باید کاری کنیم در خانواده ما تحت هر شرایطی هیچکس مجبور نباشد، دروغ بگوید. مثلا ظرفی را شکستید، اشکالی ندارد. خودت چیزیت نشد؟ اگر خسارتی وارد شده، بدهید. این کار را خراب کردی؟ اشکالش چیست؟ حداکثرش ۱۰۰ تومان جریمه میشوی، ولی دروغ نگو.
اگر مأمور پلیس تو را جریمه کرد، دلیل دروغ نیاور. ضرر دروغت، بیشتر از ضرر جریمه است!
اگر دیر میآیید، دروغ نگویید. ضررش بیشتر از دعوا و یا جریمهی دیر آمدنتان است.
خسارتِ دروغ، وحشتناک است.
میدانید مردم، چرا مواد مخدر مصرف میکنند؟
میدانید انسانها چرا مشروب میخورند؟
دلایل متعددی دارد ولی یک دلیل مهم این است که: فرد میخواهد کمی از تلاطم درونش را آرام کند؛ با خودش خوب نیست. میخواهد کمی آرام شود.
وقتی دروغ میگوییم، در درونم تضاد به وجود میآید.
دستگاه دروغسنج چگونه کار میکند. چندتا سیم به دست من وصل است. وقتی دروغی میگویم، یعنی چیزی میگویم که به آن اعتقاد و باور ندارم، به مجردی که میخواهم دروغ را در مغزم بسازم، بدنم عرق کرده و مقاومت الکتریکی بدن و امواج مغزی تغییر میکند. این یعنی که خودم، خودم را تخریب میکنم.
یاد بگیریم:
صداقت داشته باشیم، اول با خودمان و بعد با دیگران.
الزامی برای دروغ گفتن نداشته باشیم.
دوستدارتان
محمود معظمی
دانلود آموزشهای «محمود معظمی»
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام خسته نباشید بزرگوار
این متن در مورد ویروس دروغ همین متن کوتاه نوشته شده توسط آقای معظمی هستش یا از سمینار خاصی برگرفته شده واگر از سمیناری هست میشه بفرمایید تا من تهیه کنم
ممنون.