محمود معظمی چه میگوید؟
خبر خوب این است که «محمود معظمی» پاسخی کاربردی و مؤثر برای کسانی که از صمیم قلب میخواهند شاد و موفق زندگی کنند، دارد.
به عبارت بهتر، خوشبختی و خوشبخت بودن با استفاده از آموزشهای محمود معظمی کاملا امکانپذیر است.
شاید بهتر باشد قبل از اینکه در مورد فلسفه و دیدگاههای آموزشهایم برای شما بنویسم، قدری در مورد خواستهها و آرزوهای شما بازدیدکنندهی عزیز و دوست داشتنی بگویم.
مثلا:
ــ شما میخواهید ثروتمندتر شوید و در کار و حرفه خود موفق باشید و بدرخشید؛
ــ شما می خواهید تندرست و سلامتتر شوید؛
ــ شما میخواهید زندگی خانوادگی شادتر داشته باشید و فرزندان بهتری تربیت کنید؛
ــ شما میخواهید جذابتر و دوستداشتنیتر باشید؛
ــ شما می خواهید زندگی پرمعنی و مفیدتری داشته باشید؛
ــ و…
ممکن است بخواهید همه یا تعدادی از موارد فوق را باهم داشته باشید.
و در یک جمله:
شما می خواهید خوشبختتر شوید.
همین طور است؟
ــ بله.
ممکن است بپرسید: «چگونه شما از خواسته های قلبی من و دیگران باخبر هستید؟»
آنوقت به شما خواهم گفت: «بسیار ساده.»
بیش از ۳۵ سال تجربه در خودشناسی عملی، شاگردی استادان برجسته و مهربان که با روی گشاده آنچه را که نیاز داشتم به من آموزش دادند، آموزش هزاران نفر از طبقات اجتماعی و تجربیات متفاوت، سفر به کشورهای مختلف جهان و آشنایی با نیازهای روحی و روانی آنان، تعلیم و «کوچ» تیمهای ورزشی و مدیران شرکتهای بزرگ و موفق، مدیریت شرکتهای موفق ایرانی و خارجی در ایران، آمریکا و کانادا و همچنین مرور زندگی پر فراز و نشیب خودم، همه به من آموختند که نیازهای بشر در سراسر جهان تقریبا یکسان و شبیه است.
متاسفم که مجبورم بر خلاف میل قلبیام یک «خبر بد» به شما بدهم.
خبر بد
خبر بد این است که تقریباً اکثر مردم جهان، جدا از اینکه چقدر دارند، در چه شغل و مرتبهای هستند یا چه سن و سالی دارند، ناخوشبخت هستند و احساس ناخوشبختی میکنند. خیلیها هم که در پی خوشبختی هستند غالبا خود را ناکام و مایوس مییابند!
به نظر شما چرا این خبر بد صحت دارد؟
چرا اکثر مردم جهان ناخوشبخت و ناکام هستند؟
چرا هر چه بیشتر تلاش می کنند کمتر به نتیجه دلخواه می رسند؟
آیا برای این مشکل بزرگ، راهی هست؟
آیا می شود خوشبخت بود؛ یا می بایست برای یافتن آن به افسانه پناه برد؟ آیا می شود زندگی زناشویی موفقی داشت؟
آیا می شود فرزندان شایستهای تربیت کرد و خود و خواستههای خود را فدا نکرد؟
آیا رهایی از این گرداب هولناک که عمر و تندرستی و امیدهایمان را در خود می بلعد، امکانپذیر است؟
خبر خوب
خبر خوب این است که این آموزشها پاسخی کارآ و موثر برای کسانی که از صمیم قلب میخواهند شاد و موفق زندگی کنند، دارد.
به عبارت بهتر:
«خوشبختی و خوشبخت بودن در این آموزشها کاملا امکانپذیر است.»
بزرگترین عامل و علت ناخوشبختی انسانها این است که برای چیزی که در جستوجوی آن هستند، «تعریف مشخص و روشنی ندارند.»
به عبارت دیگر، اکثر انسانها در جستوجوی چیزی هستند که خود نیز به روشنی نمی دانند آن چیز چیست!
ما همه می خواهیم خوشبخت باشیم. اینطور نیست؟ اما اگر از ما بپرسند، این خوشبختی که در طلبش هستید چیست؟ چه مشخصاتی دارد؟ چه کسانی آن را دارند؟ آنها چه کرده اند که خوشبخت هستند؟ آیا تا به حال خوشبختی را تجربه کرده اید؟ و… پاسخ درست و مشخصی نداریم.
تنها کسانی می توانند خوشبختی را تعریف کنند که خوشبخت باشند. مهمتر اینکه کسانی می توانند دیگران را خوشبخت کنند که خود خوشبخت باشند.
به قول جامی:
ذاتنایافته از هستیبخش
چون تواند که شود هستیبخش
به شما قول دادم که در این آموزشها، شما به تعریفی مشخص، قابل دسترس و ملموس دست خواهید یافت. پس اجازه دهید به اصل مطلب بپردازم.
تعریف خوشبختی در این آموزشها از این قرار است:
«خوشبختی یعنی احساس خوشبختی.»
«خوشبختی یعنی قابلیت دوست داشتن و احترام به خود.»
همانطور که مشاهده می فرمایید، خوشبختی تنها یک احساس است و هر احساسی مشخصههای خود را دارد:
ــ درونی است و به هیچ چیز مادی (مثل ملک، خانه، ثروت، همسر، ماشین، شغل و…) وابسته نیست. چنانچه خیلیها چیزهایی را که ما داریم ندارند، ولی میتوانند خوشبختتر از ما باشند؛ و بالعکس، هستند کسانی که بسیار بیش از ما دارند ولی به اندازۀ ما احساس خوشبختی و نیکبختی نمیکنند.
ــ پایدار نیست و برای حفظ آن میبایست کارهایی انجام داد.
ــ ریشه در نوع تفکر و دید شخص به خود، دیگران و دنیای اطرافش دارد.
ــ آموختنی است و اگر بدانیم چگونه احساسات خود را مدیریت کنیم، خواهیم توانست میزان خوشبختی خود را نیز افزایش دهیم.
ــ در اختیار خود شخص است. (بیش از آنکه تصور شود.)
همانطور که قول داده بودم، حالا مغز شما میداند برای خوشبختبودن به دنبال چه چیزی میبایست باشد:
«قابلیت دوست داشتن و احترام به خود.»
ممکن است بگویید، من هر گاه که دوست مورد علاقه، ماشین، خانه، درآمد کافی، فرزند یا همسرم را میبیینم احساس خوشبختی میکنم. یا هنگامی حالم خوب میشود که به خواستههایم برسم. یا هیکلام متناسب باشد، تندرست باشم و غیره…. پاسخ در خود پرسش شما نهفته است. به عبارت دیگر، «شما هنگامی از خودتان رضایت پیدا میکنید و خود را دوست میدارید و احترام میگذارید که به یک یا چند خواسته یا هدفی که معین کردهاید برسید». مانند دانش آموز و یا دانشجویی که تنها با آوردن نمرات خوب و درخشان میتواند رضایت اطرافیان و بزرگترهایش را کسب کند.
ما در این آموزشها معتقدیم که:
رضایت از خویشتن و احترام به خود را مشروط به عوامل بیرون از خود نکن.
وگرنه مانند زورقی در امواج متلاطم دریای زندگی، اسیر استرس، دلشوره و بیاطمینانی از خود و تواناییهایت میشوی.
سکان کشتی زندگیات را به دست خود بگیر و با تعیین هدف و روشن کردن موتور موفقیت، سعادت و خوشبختی را از همان لحظه تجربه کن! دیگر منتظر و نگران رسیدن به هدف و اینکه موفق میشوی یا خیر نباش. از اینکه هستی و از اینکه انجام میدهی لذت ببر! آن وقت است که درک خواهی کرد چرا ارزش یک انسان خوشبخت صدها برابرِ یک انسان مردد و نگران است. اینچنین انسانی میتواند برای خود و جامعه فردی موثر و ارزشمند باشد.
در این آموزشها ما معتقدیم:
انسانها غالبا میدانند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. آنها میدانند و اگر هم ندانند، به هزاران وسیله میتوانند دریابند چه کار بهتر است انجام دهند و از چه کارهایی می بایست احتراز کنند.
بهطور مثال، همه میدانند:
ورزش، پس انداز، تغذیه، دوست خوب، روابط انسانی خوب با همسر و فرزندان، تحصیل دانش و علم، کسب مهارتهای زندگی و… خوب است.
همچنین به روشنی میدانند:
سیگار، مشروبات الکلی، اعتیاد، بدخُلقی، بیتحرکی، هدف نداشتن، بیاحترامی و عدم رعایت حقوق خود و دیگران، کمخوابی و پرخوری و… بد و مضر است.
پس چرا انجام نمی دهند؟
چرا پرهیز نمی کنند؟
ما معتقدیم به دلایل مختلف، این واکنش مخرب صورت می پذیرد که مهمترین آن متاسفانه این است:
انسانها بر خلاف آنچه که ادعا میکنند، خودشان را بهقدر کافی دوست نمی دارند و پیوسته در کار خود و در نتیجه دیگران تخریب و دشمنی میکنند.
شاید تعجبآور و یا باورنکردنی به نظر برسد، ولیکن کاملا حقیقت و واقعیت دارد. این میل به تخریب و انهدام خود را در حد اعلای آن بهصورت خودکشی می بینیم؛ در حالیکه به شکلهای خفیف و تدریجی آن کمتوجه یا بیاعتنا هستیم. کسی که درآمد خود را دیوانهوار به هدر میدهد، کسی که همسر مهربان و قانع خود را میآزارد، کسی که سیگار میکشد، کسی که معتاد است، کسی که پسانداز نمیکند، بههنگام به پزشک مراجعه نمیکند… هم در حال خود کشی است. آگاهانه یا ناخود آگاه. هر چند که در نتیجه کار که انهدام است، آگاه بودن یا ناآگاه بوددن تاثیری نخواهد داشت. مگر کاری برایش انجام دهی، کاری مثبت و سریع.
سپس نوبت به راه حل خواهد رسید که چه باید کرد؟
خوشبختانه میلیونها انسان که در جریان این آموزشها قرار گرفتهاند و هزاران نفر که در کارگاهها و سمینارها شرکت کردهاند، شاهد مثال بسیار خوبی هستند از اینکه چگونه بهراحتی، آسانی و بهطور بسیار خوشآیند زندگی آنان از رنج و بیماری، اختلاف و دشمنی، فقر و استیصال به زندگی سرشار از عشق و محبت، تندرستی، ثروت و فراوانی تغییر کرده است.
در این آموزشها ما معتقدیم:
ثروت و فراوانی، شاد و خوشی، عشق و امید، رفاه و خوشبختی از طبیعیترین و فراوانترین عناصر زندگی هستند. دلیل اینکه ما احساس ناخوشبختی میکنیم و در فقر و استیصال به سر میبریم، و یا دوست و رفیق شایسته نمییابیم، به جهت کمبود آنان نیست. بلکه دلیل اصلی این است که:
«ما خود را بهقدر کافی دوست نمیداریم و خود را شایسته آنها نمیبینیم».
چنانچه به مجرد اینکه با خودمان آشتی میکنیم و با خود مهربان میشویم، تمام خواستههایمان از گوشه و کنار پدیدار میشوند!
بهقول مولانا:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
در بازیها و تمرینهای اندازهگیری میزان دوستی با خود، شما به روشنی در خواهید یافت چرا در حالی که «امکانات هست»، ما از آن بهره نمیگیریم و حتا آنها را منهدم میسازیم. این گونه رفتار تنها به افراد ختم نمیشود، شاهد مثالهای آن را در ملتها، کشورها و حتی سیاست خارجی آنها نیز میتوان یافت. به عبارت بهتر، جوامع انسانی هم به نوعی دچار «دشمنی با خود» هستند.
اینگونه رفتار عجیب و غیرقابل باور، در نظر اول بهقدری در مراجعان «زیگموند فروید»، روانشناس مشهور، مشاهد میشد که به اشتباه وی را به خلق نظریۀ «غریزۀ مرگ» در انسانها هدایت نمود. وی بر اثر مشاهدات بالینی خود، به این نتیجه رسیده بود که شاید همانطور که «غریزۀ حیات» وجود دارد، غریزه ای هم به نام «غریزۀ مرگ» میبایست وجود داشته باشد که مراجعان وی اینچنین در راه از بین بردن خویش اقدام می کنند؛ درست همان رفتاری را با خود میکنند که با دشمن خود انجام میدهند.
خوشبختانه روانشناسان پس از وی، توانستند توضیح بهتری برای این رفتار بشری نشان دهند. و همۀ این دانشها بهاضافۀ تجربۀ ارزشمندی که در طول سالیان به دست آوردهام، مرا به این نتیجه رسانده که باید پیام این جمله را که شعار اصلی این آموزشها نیز هست، سرلوحۀ زندگی خود قرار دهیم:
خودت را دوست بدار، و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند.
این آموزشها غیرمذهبی و غیرسیاسی است
تا توانی پا منه اندر فراق
ابغض الاشیاء عندی من الطلاق.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
باسلام
زمان ومحل برگزاری دوره؟
دیدگاه من برای فروشنده فوق العاده بودن این است که باید جهانی فکر کرد و از مرزهای وجودی خود خارج شد.