برای دستیابی به خواسته‌هایتان آماده باشید!

تمامی حقوق محفوظ است

محمود معظمی می‌گوید:
یکی از برنامه‌هایی که از دیرباز، دولتمردان ما در نظر داشتند، پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی بوده است. وقتی به آن بپیوندیم، بازار عظیمی در اختیار ما قرار می‌گیرد که می‌توانیم جنس صادر کنیم و بفروشیم. از طرف دیگر یک تهدید است که اگر آمادگی فروش به آن‌ها را نداشته باشیم و آن‌ها به ما خواهند فروخت!

ما می گوییم نه در دنیا، حداقل اقتصادمان در خاورمیانه اول شود.
کافی است که شما که امروز این مطلب را می‌خوانید، تصمیم بگیرید.
همه‌ شما عزیزانی که این مطلب را می‌خوانید اگر تصمیم بگیرید که اقتصاد ایران طلایی باشد، ظرف پنج سال تغییرات بزرگی در اقتصاد کشور رخ خواهد داد.

خودتان را باور کنید.
تمام کسانی که کارهای بزرگ انجام داده‌اند، مثل من و شما بودند.
من وقتی در کانادا با بزرگانی چون شهردار و فلان مقام کشور حرف می‌زنم، برخی مواقع به یادم می‌آید که در خیابان کلانتری، به دنبال درشکه‌ها می‌دویدم و بلال می‌فروختم. اگر آن موقع به من می‌گفتند تو روزی به اینجا خواهی رسید، باورم نمی‌شد…
یادت می‌آید می‌رفتی درس شفاهی جواب بدهی، عرق می‌کردی و زبانت بند می‌آمد؟
باور می‌کردی اگر کسی به تو می‌گفت تو یک روزی باید بروی برای هزاران نفر صحبت کنی؟ نه باور نمی‌کردم!


[irp]


من به شما می‌گویم خودتان را باور کنید.
به گذشته خود نگاهی بیندازید و ببینید چقدر ناتوان بوده‌اید و الان چقدر توانا هستید.
خودتان را باور کنید.

به لطف خدا ایمان داشته باشید.
به سازگاری جهان ایمان داشته باشید. این جهان سر سازگاری دارد.
این دنیا هدفش این نیست که تو را نابود کند. جهان چنین طرحی ندارد.

آب از بالا می‌آید پایین. این خواست الهی و جاذبه و طراحی جهان است.
به خاطر جاذبه، اگر سنگی بیفتد، بر سرت می‌خورد. و اگر آب باشد له‌ات می‌کند. حالا یک چرخ بگذار زیر آب تا به تو برق بدهد.
این قانون را نمی‌توانی تغییر دهی.

قانون و نظام الهی را درک کن؛ و از آن به سود خودت و دیگران استفاده کن.
این همه جزر و مد می‌شود. یک بنده خدا نشسته و فکر کرده و با این جزر و مد برق درست کرده است.

اگر از تکنولوژی اطلاعاتی نداری، برو یاد بگیر.
دنیا سر ناسازگاری ندارد.
من تعجب می‌کنم چطوری می‌شود یک سری انسان‌ها از گرسنگی می‌میرند. به این خاطر است که انسانی در «پارادایم»اش گیر کرده است.


دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»


پس اقتصاد ایران طلایی است؛
چون من و شما اینطور می‌خواهیم!

نظام طبیعت هم این حرف را شنیده و می‌داند این تصمیمی که شما گرفته‌اید، به نفع جهان است. و خوشحال می‌شود.
چون وقتی پول داری، می‌خری و بقیه دنیا هم زندگی‌شان می‌چرخد.
در ضمن وقتی شما دادوستد می‌کنی و وضعت خوب است، اهل دعوا و مرافعه نخواهی بود. اصلا مزاحم هیچکس نمی‌شوی.
بازرگانان مردمان صلح‌جویی هستند چون در صلح، زندگی‌شان بهتر می‌چرخد.
لطفا برای دستیابی به خواسته‌هایتان آماده باشید.

پس ما در یک سیستمی قرار گرفته‌ایم و در آن سیستم فکر می‌کنیم.
هر اداره که می‌رویم، می‌گوییم «نشد».
همیشه در ذهنمان هست که «نمی‌شود».
با این طرز فکر بزرگ شده‌ایم و این طرز فکر ما را شرطی کرده است.

حالا وقتی هم که واقعا اتفاقی رخ می‌دهد، ما باز هم شک داریم.
من می‌خواهم به شما بگویم این شک را کنار بگذارید.
اولا نه تنها بپذیرید، بلکه شتاب هم به آن بدهید.


دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»


شما الان در شهر تهران تابلوها را دیده‌اید که چقدر لحن شعارها عوض شده؟ مهربانانه، مؤدبانه، سازنده، سَبکِ طنز.
قدیم‌ترها بگیر و ببند و بزن و بکُش بود. حالا می‌گوید مثلا «چرا عابر کند کاری که بازآرد پشیمانی».
هم لحن طنز دارد و هم سازنده است.
تا این که بگوید «لعنت بر پدر و مادر کسی که از زیر پل عابر پیاده رد شود»!!!
چرا آن موقع که خوشت نمی‌آمد، غر می‌زدی؟ حالا که خوشت آمده تحسین کن. تقدیر کن. نگو پررو می‌شوند!
برویم روی ارزش‌ها فکر کنیم و به خودمان ایمان بیاوریم.

یکی از برنامه‌هایی  که از دیرباز، دولتمردان ما در نظر داشتند، پیوستن ایران به WTO – World Trade Organization یا سازمان تجارت جهانی بوده است. اگر بتوانیم به این سازمان بپیوندیم، مزایا و مضراتی دارد.
وقتی به آن بپیوندیم، بازار عظیمی در اختیار ما قرار می‌گیرد که می‌توانیم جنس صادر کنیم، بفروشیم، و دادوستد کنیم.
از طرف دیگر یک تهدید است که اگر آمادگیِ فروش به آن‌ها را نداشته باشیم، آن‌ها به ما خواهند فروخت. و ما دیگر نمی‌توانیم جلو آن‌ها را بگیریم. چون تجارت آزاد است. باید مرز آزاد باشد.
پس یک تیغِ دو لبه است ولی منافعش برای ما بیشتر است.

دوستدارتان
محمود معظمی


دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»