بهیاد میآورم در دورهی فوقلیسانس، هنگامی که فکر کردم دلیلی برای ادامهی تحقیقاتم و تحصیل ندارم، روزی از استاد راهنمایم پرسیدم: رشته (بیوفیزیک) به چه دردی میخورد؟
ایشان با حوصله و متانت همیشگیاش گفت: «محمود جان، در دورهی فوقلیسانس شما در واقع روش تحقیق را میآموزید؛ کارها و مطالعاتی که انجام میدهید روشی است برای تمرین این طرز تفکر، یعنی تحقیق کردن.»
صحبت ما به طول انجامید و سبب شد تا یک سال دیگر هم به کارهای تحقیقاتیام ادامه دهم و درسم را به پایان برسانم.
اما از آن پس آموختم که:
چگونه با داشتن دید تحقیقی، میتوان سادهتر و کمخرجتر به نتایج قابل اعتماد بیشتری دست یافت. به همین دلیل یکی از پرسشهایی که پیوسته از خود میپرسیدم این بود:
چرا؟
چرا برخی از افراد با اینکه ظاهراً همهی شرایط برای آنها آماده است، کمتر شانس موفقیت، شادمانی و ثروتمندشدن را از خود نشان میدهند؟
بعدها از طریق مشاهداتم و همچنین انجام ارائهی مشاوره به دیگران، با کمال تعجب و شگفتی به این نتیجه رسیدم که:
مهمترین عامل بازدارنده موفقیت در بشر، حتی اگر همهی شرایط برایش فراهم باشد، «خشمهای پنهان» است.
بیشتر ما، بیآنکه بدانیم، اسیر «رنجشهای حلنشده» و «خشمهای پنهان» هستیم. معمولاً این خشمها و رنجشها خود را بهصورت: افسردگی، لذت نبردن از زندگی، بیتفاوتی به سرنوشت و روزمرهزدگی نشان میدهند؛ و در حالات پیشرفته خود را بهصورت: بیماریهای روانتنی (سایکوسوماتیک)، دردهای گُم در بدن، و حتا بیماریهای خاص نشان میدهند.
در سمینارهایم برای اینکه این موضوع را برای شرکتکنندگان بهتر توضیح دهم:
لیوانی را که در بدنه و کف آن سوراخهایی ایجاد کردهام به آنان نشان میدهم. سپس از یک بطری، آب در آن میریزم. در این مثال، بطری آب نمایانگر فرصتها، منابع انرژی و ارزشهایی است که در اختیار داریم. این منابع با اینکه باارزش هستند، بهخاطر سوراخ بودن لیوان همه بههدر میروند. سوراخهای داخل لیوان نمایانگر همان رنجشها و خشمهای فروخوردهی ما هستند. همان عواملی که تمام انرژی و منابع ما را به خود جذب میکنند و نمیگذارند رشد کنیم، ثروتمند شویم و شاد و تندرست باشیم.
دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»
«شادمانی» پیششرط «ثروت» است!
تجربهام نشان میدهد، ثروت واقعی بدون شادمانی به دست نمیآید. هرچند، بیشتر افراد پول و پولدار شدن را بهاشتباه با ثروتمندی یکسان میدانند !که در مطالب قبلی و در سمینارها و کارگاهها بارها به آن اشاره شده است.
نخستین پیامی که هنگام شاد بودن و تبسم به جهان هستی و اطراف خود ارسال میکنید، این است که:
حضور دارید و لبخندی بر لب دارید!
این مهم رخ نمیدهد مگر شما توجهتان به «داشتههایتان» باشد و نه آنچه که ندارید.
یعنی شکرگزار هستید و نه غرغرو و طلبکار از خود، دنیا و اطرافیان!
طبق «قانون جذب»، شما فکرتان را روی هر چیزی متمرکز کنید همان را دریافت خواهید کرد:
You get what you think
شما همانی را دریافت میکنید که بیشتر اوقات به آن میاندیشید.
به قول مولانا:
ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گل است اندیشهی تو، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمهی گُلخنی
اگر گردش روزگار، شانس و اقبال، شرایط اقتصادی و اوضاع و احوال جهان در اختیار شما نیست، صاحب فکرتان که میتوانید باشید! و اینجا همان نقطهی قوت شما میتواند باشد.
از این پس تمام توجهتان را بر آنچه که دارید بگذارید، و در هر شرایطی که هستید، بگردید نکات مثبت آن لحظه را پیدا کنید و شکر کنید و متبسم باشید. این عبارت را قلبا باور کنید:
«هر اتفاقی که برایم رخ میدهد به نفع من است؛ هر اتفاقی.»
به شما قول میدهم اگر به مدت یک ماه (دست کم بیست و یک روز) این رژیم روحی_روانی را دنبال کنید، بهطرز شگفتآور و مثبتی اقتصاد خانواده و زندگیتان دگرگون میشود.
لطفاً امتحان کنید!
انتخاب با شماست:
فکرتان گل باشد که زندگیتان گلشن شود؟
و یا فکر «خار» گونه را انتخاب میکنید (همانگونه که متاسفانه اکثریت مردم آن را برگزیدهاند) و زندگیتان «گلخن» و جهنم شود؟
پیشنهاد میکنم «گل» را برگزینید.
هم به نفع شماست و هم به نفع جامعه، خانواده، شرکت و یا موسسهای که در آن کار میکنید.
دوستدارتان
محمود معظمی
دورۀ یکساله «بیزینس کوچینگ»